۱۳۸۷ خرداد ۸, چهارشنبه

زندانیان بهائی هنوز ملاقات نشده اند




نيويورك٢٧ مه ٢٠٠٨ برابر با ٧ خرداد ١۳٨٧سرويس خبرى مرکز جهانى بهائى
شش رهبر جامعۀ بهائيان ايران كه نزديك به دو هفته پيش دستگير شدند از حق هر گونه ارتباطى محروم شده‌اند و به آنها اجازۀ تماس با وكلا و خانواده‌شان داده نمى‌شود. جامعۀ جهانى بهائى به شدت نگران سرنوشت آنهاست.
بانى دوگال نمايندۀ ارشد جامعۀ جهانى بهائى در سازمان ملل متحد گفت: "هرچند گزارش‌هاى اوليه حاكى از انتقال آنها به زندان اوين بود اما هيچ اطلاع موثقى در اين زمينه وجود ندارد و ما به شدت نگران وضعيت آنها هستيم."
"آنچه روشن است اين است كه هيچ يك از حقوق اوليۀ آنها مراعات نشده و اجازۀ تماس با خانواده يا مشاوران حقوقى به آنها داده نشده است. ما حتى نمى‌دانيم كه آنها به دادگاه رفته باشند يا مورد اتهام روشنى قرار گرفته باشند."
"تنها چيزى كه مى‌دانيم اظهارات هفتۀ گذشتۀ يك سخنگوى دولت مبنى بر دستگيرى آنها ’به دلايل امنيتى‘ است؛ اتهامى كه به كلى بى‌پايه و غير مستند است."
خانم دوگال ادامه داد: "ما از جامعۀ بين‌المللى، سازمان‌های حقوق بشر، صاحبان انصاف و رسانه‌هاى خبرى تقاضا مى‌كنيم که به اقدامات خود ادامه دهند و از حكومت ايران بخواهند تا حد اقل حقوق اين بازداشت‌شدگان را مراعات كند و به آنها اجازه داشتن وكيل و ارتباط با بيرون از زندان را بدهد."
اين شش نفر كه همگى اعضاى يك هيأت ملى براى رسيدگى به امور اوليۀ بهائيان ايران هستند در ساعات بامدادى روز چهاردهم مه ٢٠٠٨ طى عمليات گسترده‌اى كه شباهت نگران‌كننده‌اى به دستگيرى و قتل جمع بزرگى از رهبران جامعۀ بهائى در سال‌هاى دهۀ ١٩٨٠ داشت بازداشت شدند.
هفتمين عضو اين هيأت هماهنگ‌كننده در اوايل ماه مارس پس از احضار به وزارت اطلاعات در مشهد دستگير شده بود.
به گفته خانم دوگال محل بازداشت هيچ يك از اين افراد معلوم نيست
وى گفت: "ما بر اساس مداركى كه بعضى از مأمورين بازداشت اين افراد در روز چهاردهم مه به همراه داشتند تصور مى‌كرديم كه اين شش نفر به زندان اوين منتقل شده‌اند و نفر هفتم همچنان در مشهد نگهدارى مى‌شود."
"اما با توجه به اينكه تلاش‌هاى مكرر خانواده‌هاى اين افراد براى كسب اطلاع از سرنوشت آنها پيوسته با پاسخ‌هاى متناقض و گمراه‌كننده‌اى از جانب مأموران دولتى روبرو شده بايد بگوئيم كه در حال حاضر از محل اين افراد اطلاعى نداريم و نگرانى‌مان از سرنوشت آنها در بالاترين حد است."
همۀ‌ دستگيرشدگان روز چهاردهم مه، خانم فريبا كمال‌آبادى، آقاى جمال‌الدين خانجانى، آقاى عفيف نعيمى، آقاى سعيد رضائى، آقاى بهروز توكلى و آقاى وحيد تيزفهم ساكن تهران هستند.
خانم مهوش ثابت كه روز پنجم مارس ٢٠٠٨ در مشهد دستگير شده بود نيز ساكن تهران است. خانم ثابت توسط وزارت اطلاعات به مشهد احضار شده بود تا ظاهراً به سؤالاتى در مورد دفن يك فرد در گورستان بهائى مشهد پاسخ دهد.
هفتۀ گذشته غلامحسين الهام، سخنگوى دولت ايران، در يك كنفرانس مطبوعاتى به بازداشت و زندانى كردن اين شش نفر اذعان كرد. خبرگزارى‌ها روز بيستم مه به نقل از آقاى الهام نوشتند كه اين شش نفر’ به دلايل امنيتى‘ و نه به خاطر اعتقادات مذهبى‌شان دستگير شده‌اند.
خانم دوگال روز ٢١ مه در اين مورد گفت: "بهائيانى كه هفتۀ گذشته بازداشت شدند، مانند هزاران بهائى ديگرى كه از سال ١٩٧٩ تا به حال كشته، زندانى و يا به اشكال ديگر تحت ستم قرار گرفته‌اند، فقط به خاطر اعتقادات دينى‌شان مورد آزار قرار گرفته‌اند."

مرحله تازه سرکوب بهائیان در ایران


انفچار بمبی در یک حسینیه شیراز بهانه تازه ای به رژیم اسلامی برای سرکوب بهائیان داده است. پس از اظهارات ضد و نقیض مقامات رسمی رژیم درباره علل حادثه، اکنون می کوشند پای بهائیان را به میان بکشند و به این بهانه هشت تن از بهائیان شیراز را دسته جمعی دستگیر کرده اند.

گذشته از اینکه بهائیان در شمار صلح جو ترین گروه های مذهبی جهان هستند و عملیات تروریستی و آدمکشی به هیچ ترتیب نمی تواند به آنها نسبت داده شود پیشینه اقدامات ضد بهائی در شیراز به خوبی نشان می دهد که گروهی از آخوند ها و اوباش پیرامون آنها در آن شهر تصمیم دارند بهائیان شیراز را ریشه کن کنند. گروه تازه بهائیان نخستین گروهی نیست که بطور جمعی دستگیر می شود. به غیر از بازداشت های فردی بهائیان که از شماره بیرون است، همین چندی پیش به تحریک یک آخوند با بولدوزر شهرداری بخشی از خانه یک پزشگ بهائی را که خدماتش به مردم به ویژه نیازمندان زبانزد مردم شیراز است ویران کردند.

اما نباید پنداشت که این اعمال قرون وسطائی انحصار به شیراز دارد. سیاست رسمی رژیم، ریشه کنی همه مذاهب غیر آخوندی است و بهائیان و سنیان به ویژه زیر آزار و پیگرد هستند و شمار زیادی از آنها در این سال ها جان خود را در راه عقیده از دست داده اند. حکومتی که کمر به دشمنی مردم خود بسته است از هیچ جنایتی پرهیز ندارد و حتی به شیعیان آزاد اندیش ابقا نمی کند.

بهائیان، قربانیان تاریخی آخوند ها، البته با فداکاری بیش از آن آشنا هستند که این فشار ها تاثیری در اعتقادات شان داشته باشد. با همه زندان ها و کشتن ها و مصادره ها اجتماع بهائی ایران ــ در کنار همه اجتماعات مذهبی دیگر ــ به زندگی خود ادامه می دهد . بهائیان شیراز را ترک نکرده اند و ایران را رها نخواهند کرد. ما باز به جامعه ای خواهیم رسید که در آن هر کس بتواند اعتقادات خود را داشته باشد. تنوع مذهبی، چنانکه تنوع قومی، ملت ما را ثروتمند تر کرده است. حزب ما در کنار همه آزاد اندیشان به مبارزه برای چنان جامعه ای ادامه خواهد داد

۱۳۸۷ خرداد ۶, دوشنبه

خاطراتی از هم‌زیستی با بهایی‌ها در زندان


خاطراتی از هم‌زیستی با بهایی‌ها در زندان
بهایی‌ها هم از «نجس‌ها» بودند

منیره برادران
در دهه ۶۰ یک نوع همزیستی تنگاتنگ بین ما، زندانیان چپ و بهایی‌ها در زندان اوین برقرار بود. اتاق‌ها و بندهامان مشترک و از اتاق زندانی‌های مسلمان جدا بود.
این همزیستی البته اختیاری نبود، بلکه به اراده مقامات بود که نکته مشترکی بین ما زندانی‌های «کافر» و بهایی یافته بودند: ما هر دو «نجس» محسوب می‌شدیم و مسلمان‌ها باید از ما دوری می کردند. با این کشف بزرگ، ما و زندانیان بهایی در یک طبقه‌بندی قرار می‌گرفتیم.
در کنار ده‌ها مقررات نفس‌گیر، نجس و پاکی هم شده بود قانون مقدس، که طفره رفتن از آن کار ساده‌ای نبود. تواب‌ها با وسواس تمام می‌کوشیدند که پاک بمانند و مقررات جدایی را هر روز تنگ‌تر می‌کردند. این مقررات بی‌شباهت به قوانین آپارتاید نبود که در باره‌اش خوانده بودیم.
مثلاً ما حق نداشتیم به اتاق مسلمان‌ها وارد شویم. اگر اتاق ما «کافرها» با مسلمانان مشترک بود، ما از بعضی کارهای روزمره محروم بودیم. ظرف‌مان را از بقیه جدا می‌کردند. ما حق نداشتیم در ظرفشویی جمعی یا تقسیم غذا شرکت کنیم.
ما مجاز بودیم فقط کارهای «خشک» را انجام دهیم مثل جارو کردن. در روزهایی که آب حمام گرم می شد، ما را نوبت آخر می‌گذاشتند و آب سرد نصیب ما می‌شد. مسلمان‌های دوآتشه هنگام وضو یا بعد از وضو اگر به ما برمی‌خوردند، خودشان را جمع کرده و کنار می کشیدند. حالت آن‌ها گاه آنقدر مضحک می‌شد که مایه خنده ما می‌شد. مثل لاک‌پشتی می‌شدند که خود را در لاکش جمع می‌کند.
مضحک بودن این نمایش‌ها، اما جنبه فاجعه آن را نمی‌پوشاند. هر روز جروبحث بود و دعوا. گاه جوان‌ترها که دلشان لک می‌زد برای دست انداختن این تواب‌های دوآتشه، موقع وضو گرفتن آن‌ها می‌رفتند در روشویی و کنار دست آن‌ها دست و رو می‌شستند.
این کارها البته نوعی مقاومت بود و بهایش هم سنگین. این را هم بگویم که همه زندانیان مسلمان مجاهد، این مرز نجس و پاکی را قبول نداشتند و به آن عمل نمی‌کردند اما صراحت دادن به موضع خود به ویژه در سال‌های زمامداری اسدالله لاجوردی کاری بود پرخطر.
کاپیتان فروزان اهل نافرمانی مدنی بود. یک بار وقتی تواب مسئول اتاق به یک زندانی چپ دستور داد که ظرفش را از بقیه جدا کند، فروزان که در طبقه بالای تخت نشسته بود، پرید پایین و به زندانی تواب گفت: «نجس و پاکی مساله توست و نه مساله همه؛ پس بهتر است تو ظرفت را از بقیه جدا کنی.»
این حادثه مربوط بود به دوره «زنگ تفریح» زندان در سال ۶۴ در زندان قزل حصار. زمانی بود که فروزان دیگر در گوهردشت در انفرادی نبود و هنوز سه سالی مانده بود تا اعدامش. فروزان عبدی کاپیتان تیم ملی والیبال زنان بود قبل‌ترها.

کودکان «‌نجس‌ها»
کودکان مادران کافر و بهایی هم ‌نجس به حساب می‌آمدند. دو خواهر کوچولو، روفیا و رومینا که با مادر بهایی‌شان زندانی بودند، در زمره نجس‌ها بودند. مادر و پدرشان از اهالی سنگسر بودند - اگر اشتباه نکنم منطقه‌ای در نزدیک شاهرود - و اوین باید زندان تبعیدشان بوده باشد.
چند زن دیگر سنگسری هم بودند که با هم قوم و خویش بودند. این‌ها زنان ساده و روستایی بودند و عموماً مسن. یکی شان که ٧٠ ساله می‌نمود، همیشه یک لباس چیت و چین‌دار می پوشید و موهایش را گیس می‌بافت. بی‌سواد بود. مشخص بود که هیچ کدام‌شان وضع مالی خوبی نداشتند و به‌سختی می‌توانستند از فروشگاه زندان خرید کنند.
من با آن‌ها در سال ۱۳۶۳در بند ۴ - بخش بالا - همبندی بودم. در این بند که شش اتاق داشت، دو اتاق ۴ و ۶ به «کافر»‌ها و بهایی‌ها تعلق داشت. من در اتاق ۴ بودم و روفیا و رومینا در اتاق ۶. آن‌ها اجازه نداشتند وارد اتاق‌های مسلمانان شوند.
مقامات زندان مادر رومینا و روفیا را تحت فشار گذاشته بودند که آن‌ها را بیرون بفرستد. پدر هم زندانی بود و ظاهراً خانواده آن‌ها در بیرون امکانات کافی برای نگهداری این دو کودک نداشت.
با این‌همه مادر ناچار شد رومینا را که پنج ساله شده بود، بفرستد پیش خانواده‌اش. روفیا ماند و دردانه ما شد. من و شهین او را می‌پرستیدیم. برایش لباس و اسباب بازی می‌دوختیم و با او بازی می‌کردیم. با میله خودکار و کف صابون حباب درست می‌کردیم و گاه قایم‌موشک بازی هم می‌کردیم. روزی که مرا به زندان قزل حصار منتقل می‌کردند، مادر روفیا سر او را گرم کرده بود تا متوجه رفتن من نشود.
در همان زمان دو نوزاد متولد اوین هم در بند ما بودند. هنوز خیلی مانده بود تا آن‌ها بزرگ شوند و همبازی روفیا. اما مهدى بود، پسرک ٣ ساله‌ ساکن اتاق ۵، اتاق کناردستى روفیا. در روزهای اول که وارد بند شده بودم، هر وقت مرا می‌دید، می‌گفت «جدیدی».
چند روز که گذشت، به من می گفت «اتاق شش‌ی». مهدی همه ما را به اسم اتاق شش‌ی مى‌شناخت. عدد ۶ بیشتر از شماره یک اتاق بار و معنی داشت و اتاق ۵ را هم دربرمی گرفت. شده بود علامتی مثل ستاره داوود. روزهای اول ورودم وقتی خواستم دستی به سروروی مهدی بکشم و باب رابطه را با او باز کنم، دختر جوانی به سرعت دست او را کشید و برد.
به او یاد داده بودند که از ما فرار کند. همبازی نداشت اما ندیده بودم که لحظه‌اى به روفیا و رومینا نزدیک شود. فرانک از اتاق ما که بطور مضاعف «نجس» بود، چون هم وابسته به گروه اقلیت بود و هم زرتشتى، مهدى را خیلى دوست داشت. اما مهدى مرزها را مى‌شناخت و مى‌دانست که اجازه ندارد به فرانک نزدیک شود.
‌شنیده بودم که پدر و مادر مهدى در درگیرى مسلحانه با پاسداران ‌کشته ‌شده ‌بودند. مهدى نجات یافته و به زندان آورده ‌شده ‌بود. ظاهر قضیه این بود که چون مهدى خانواده‌اى نداشت، باید در زندان نگهدارى مى‌شد.
مراقبت مهدى را به سه خواهر تواب سپرده بودند. این سه خواهر با عشق تمام از او مراقبت مى‌کردند. نام مهدى را هم در زندان بر او گذاشته‌بودند. پسرکى بود بی‌نهایت باهوش‏. اما چیزى در رفتار و طرز سخن‌گفتن‌اش‏ بود که هیچ تناسبى با سنش‏ نداشت و آدم را آزار مى‌داد. جدی بود مثل یک آدم بزرگ. بازی و خنده‌اش را ندیده بودم.
خانواده سه خواهر تواب اعلام کرده ‌بودند که با کمال میل حاضرند مهدى را به فرزندى قبول کنند. اما مقامات زندان او را به یک خانواده شهید دادند. روزى که مهدى براى همیشه رفت، روز عزاى سه خواهر بود. گرچه سعى مى‌کردند احساس‏ خود را بروز ندهند و چنین وانمود کنند که جاى مهدى نزد یک خانواده شهید بهتر است و مقامات زندان تصمیمى به صلاح مهدى گرفته‌اند.

ژینوس، اولین بهایی در اتاق ما
ژینوس نعمت محمودی، اولین بهایی بود که در زندان با او آشنا شدم. زمستان ۶۰ بود و ما در بند ٢۴٠ بودیم، طبقه بالای آن، که بعدها بند ۴ نام گرفت. سال ۶۰ شلوغ‌ترین دوره زندان، دوره‌ای که شب‌ها باید «کنسروی» می‌خوابیدیم و روزها با زانوهای بغل گرفته تنگ هم می‌نشستیم.
ژینوس، خوش صحبت و خوش رفتار بود و احترام برانگیز. ۳۵ یا ۴۰ سالی داشت. تحصیلات عالیه داشت و اگر درست به خاطرم مانده باشد، زمانی در رشته ریاضی یا فیزیک استاد دانشگاه بود. نسبت به دانش‌آموزان علاقه خاصی نشان می‌داد. آن‌ها را دختران خود خطاب می‌کرد و می‌گفت: «‌شما جایتان پشت میز مدرسه است نه این‌جا. این‌جا هم نباید فرصت را از دست داد. من به شما درس خواهم داد، مسلماً شما از بااستعدادترین دانش‌آموزان هستید.»
اما مدت زمانی که ژینوس با ما بود، خیلی کوتاه بود. شاید به هفته هم نکشید که بردند و اعدامش کردند. موقع رفتن کت زیبایش را برای ما به یادگار گذاشت. از آن کت‌های شیک بود که ما فقط در تن دیگران دیده بودیم. کتی بود از پارچه پشمی به رنگ‌های بنفش و صورتی.
مرا از آن بند بردند و بعد از گشت و گذار در زندان‌ها و بندهای مختلف دوباره در سال ۶۳ به آن‌جا برگشتم؛ این‌بار به اتاق ۴. غیر از سنگسری‌ها، که در اتاق ۶ بودند، بهایی‌های دیگری هم در اتاق ما بودند. چند نفرشان را موقع خروج غیرقانونی از مرز بلوچستان گرفته بودند.
زیبا، زن جوانی بود که تازه پزشکی را تمام کرده بود اما اجازه کار نداشت. می‌گفت «پزشک بدون مجوز شغلی چه کار می‌تواند بکند در این مملکت؟» فکر کنم یک سالی در زندان ماند. لی‌لی هم جوان بود. او و همسرش هم خواسته بودند از کشور خارج شوند، که دستگیر شده بودند.
پروین خانم سی و چند‌ساله‌ای بود‌ می‌گفت دار و ندارشان را فروخته و به قاچاقچی داده است. همسرش هم در زندان بود و دختر کوچک‌شان بیرون مانده بود نزد مادربزرگ. همیشه عصبی و افسرده بود. عصرها، گاه می‌زد زیر گریه. زن‌های دیگر بهایی او را سرزنش می‌کردند: «‌بس کن! با این کارها دیگران را ناراحت می‌کنی.» گاه این سرزنش‌ها اثر نمی‌کرد و ما می‌شنیدیم که پروین خانم داد می‌زد: «ولم کنید!»
همبندی‌های بهایی ما، عموماً میان سال بودند. چند تا طاهره خانم داشتیم. لابد به احترام طاهره غرة‌العین است که خیلی از بهایی‌ها نام طاهره را برمی‌گزینند.
پریچهر‌خانم، زنی بود حدود ۵۰ ساله، که همسرش هم در زندان بود و گاه با هم ملاقات می‌کردند. کسانی که در سالن ملاقات همسر پریچهر خانم را دیده بودند، می‌گفتند که کور است. نمی‌دانم از اثر شکنجه بود یا بیماری. پریچهر خانم در زندان بود که خبردار شد شوهرش را اعدام کرده‌اند.
بار دیگر مرا جابجا کردند. چند سالی خانم‌های بهایی را گم کردم تا این‌که دوباره از سال ۶۶ به بعد با آن‌ها در بند چپی‌ها و «سرموضعی‌ها» همبند شدم در سالن ۳ بالا. در بین‌شان چند چهره‌ی جدید بود. بقیه را اما می‌شناختم، همبندی‌های بند ۴ بودند.
این بار جایمان بر بلندی اوین بود، در یکی از بندهایی که در سال ۶۱ با بیگاری از زندانی‌ها ساخته شد. این بار بهایی‌ها اتاق مستقلی داشتند اما بند مشترک بود: بند «سرموضعی‌ها»، که تعدادی از هوادارهای مجاهدین هم در میان‌مان بودند. همه‌شان را تابستان ۶۷ اعدام کردند. همزیستی بهایی‌ها و چپ‌ها در مورد مردگان‌مان هم صدق می‌کند. بیشتر اعدام‌شدگان چپ، در گورستان خاوران دفن هستند، چسبیده به گورستان بهایی‌ها. قانون نجس و پاکی شامل مردگان هم می‌شود

۱۳۸۷ خرداد ۵, یکشنبه

ايران: اسنادی داریم که حاکی از دست داشتن آمريکا درانفجارشيرازاست


21 مه 2008
غلامحسين محسنی اژه ای ، وزير اطلاعات جمهوری اسلامی می گويد که وزارت اطلاعات اسناد و شواهد خوب دارد که حاکی از آن است که آمريکا پشت سر انفجار حسينيه شيراز بوده است . آقای محسنی اژه ای افزوده که هدف تروريست ها، بويژه، ناامن سازی حوزه های علميه بوده است.
وزيراطلاعات جمهوری اسلامی همچنین درپاسخ به سوال خبرنگاران که پرسيده اند بازداشت های اخير بهائيان ايران ارتباطی با انفجار شيراز دارد يا نه، چنين ارتباطی را رد کرده است.
آقای محسنی اژه ای درباره اينکه آيا قراراست افراد دستگير شده درارتباط با واقعه شيراز، دربرنامه ای تلويزيونی اعتراف کنند، گفته است که بايد نظر قاضی را پرسيد.
قربانعلی دری نجف آبادی، دادستان کل جمهوی اسلامی، ديروز گفته بود که"فرماندهی حادثه انفجار شيراز دراسرائيل بوده وعوامل آن اعتراف کرده اند که با اسرائيل مرتبط بوده اند و اين عوامل ازطريق تلفن های همراه ، اطلاعات را به کانادا و از آنجا به اسرائيل می فرستادند."

مساله بهائيان


مساله بهائيان
احمد زيدآبادي - پنجشنبه 2 خرداد 1387 [2008.05.22]
دستگيري شماري از رهبران جامعه بهائيان در ايران، اعتراض گسترده كشورهاي غربي را در پي داشته، اما ‏در داخل ايران، اين مساله چندان حساسيتي در بين نهادها و نيروهاي مدافع حقوق بشر ايجاد نكرده است.‏راز سكوت محافل داخلي ايران نسبت به سرنوشت بهائيان عمدتا دو مساله بسيار بغرنج است.‏
مساله نخست، حساسيت روحانيون بلندپايه شيعه نسبت به هر گونه همدلي يا دفاع از بهائيان در هر زمينه‌اي ‏است. گويا برخي از فقيهان، بهائيان را مرتد مي‌دانند و خواستار محدود كردن كامل آنان هستند. اين مساله به ‏روحانيون حامي حكومت هم محدود نمي‌شود. حتي مرحوم آيت‌الله بروجردي كه مشي سياسي معتدل و ‏مسالمت‌جويانه‌اي داشت، در زمان حيات خود، در مقابله با بهائيان بسيار مي‌كوشيد.‏
از اين رو، در ايران اگر كسي در هر زمينه‌اي به حقوق بهائيان اشاره كند، ممكن است علاوه بر تهديدهاي ‏حكومتي با غضب فقيهان و حتي اتهام گرايش به بهائي‌گري روبرو شود و اين چيزي نيست كه كسي در پي آن ‏باشد.‏
مساله دوم هم اين است كه از زمان شكل گيري بهائي‌گري، داستان هاي فراواني در مورد آيين فكري و ارتباط‌ ‏هاي خارجي آنها مطرح بوده و روز به روز هم بر دامنه آن افزوده شده است.‏
بسياري از ايرانيان به بهائيان به چشم گروه پر رمز و رازي مي‌نگرند كه داراي قدرتي پنهان و سر و سري ‏ويژه با كشورهاي بيگانه و بخصو ص اسرائيل‌اند و از همين رو، طرح هر اتهامي را عليه آنان بي‌اساس ‏نمي‌دانند.‏
من به واقع، در حوزه بهائيت و بهائيان مطالعات چندان گسترده و دقيقي ندارم كه قادر به داوري منصفانه در ‏باره ميزان صحت و سقم شايعات مربوط به آنها باشم، اما درك مي‌كنم كه جامعه بهائيان ايران به صورت يك ‏مساله جدي براي دولت و حتي جامعه ايران در آمده است.‏
از مدت‌ها پيش، در بين ايرانيان خارج از كشور، بحث حقوق بهائيان به عنوان معياري براي سنجش صداقت ‏و بي‌طرفي مسلمانان مدافع حقوق بشر در ايران در آمده و نهادهاي حقوق بشر بين‌المللي و كشورهاي غربي ‏نيز نحوه برخورد با بهائيان را يكي از شاخص‌هاي عمده رعايت حقوق بشر در ايران مي‌دانند.‏
از طرفي، در مورد محروميت بهائي‌ها از حقوقي كه قاعدتا بايد بدون تبعيض براي هر ايراني فارغ از نوع ‏عقيده ومرامش تضمين شده باشد، گزارش‌هاي متعددي انتشار مي‌يابد و اين در حالي است كه از تحرك جامعه ‏بهائي ايران براي تبليغ و ترويج عقايدشان نيز خبرهاي بسياري منتشر مي‌شود.‏
به گمانم وقت آن رسيده باشد كه در درجه اول فقيهان بلندپايه شيعه و در درجه دوم، نظام جمهوري اسلامي ‏ديدگاه خود را در باره جامعه بهائيان شفاف كنند تا اين مساله به مشكل لاينحلي براي جامعه ايراني تبديل نشود.‏تا آنجا كه من مي‌دانم در فقه سنتي دو نوع ارتداد ملي و فطري وجود دارد كه مختص تغيير آيين يك مسلمان يا ‏مسلمان زاده به آييني ديگر است. اين دو نوع ارتداد قاعدتا نمي‌تواند شامل حال بهائيان شود، زيرا آنها نه خود ‏از مسلماني به بهائيت گرويده‌اند و نه پدران آنها به طور بلافصل مسلمان بوده‌اند. ‏
از ظهور بهائيگري حدود 150 سال مي‌گذرد و اگرهم به فرض ارتداد در باره بهائيان اوليه مصداق داشته، در ‏باره نسل‌هاي بعدي آنها صدق نمي‌كند.‏
علاوه بر اين، ارتداد گرچه در كتب فقهي همچنان موجود است، اما مي‌دانيم كه در قانون اساسي جمهوري ‏اسلامي اشاره‌اي به آن نشده و در عمل هم به اجرا در نمي‌آيد.‏
اگر قرار باشد حكم ارتداد در ايران به صورتي كه در فقه آمده است، اجرا شود، بسياري از ايرانيان از جمله ‏همه كمونيست‌ها كه در خانواده‌هاي مسلمان به دنيا آمده‌اند، مهدورالدم خواهند بود!‏
به هر حال جمهوري اسلامي با همه تاكيدي كه بر اجراي شريعت دارد، به دلخواه يا به اجبار از پيگيري بحث ‏ارتداد و مجازات مرتدان عبور كرده و در اين ميان اگر هم نامسلماني را به علت عقايدش مجازات كرده، ‏اصرار داشته است كه بحث عقيده در ميان نبوده و طرف مرتكب جرائم ديگر از جمله جرائم امنيتي شده است.‏در سال‌هاي اخير متاسفانه اتهام ارتداد تنها دامن يك مسلمان آن هم از نوع معتقد و عامل به احكام اسلامي يعني ‏دكتر آقاجاري را گرفته و خوشبختانه ختم به خير شده است.‏
اينكه سخنگوي دولت اتهام بهائيان بازدداشت شده را نه عقايد آنها بلكه ارتكاب جرايم امنيتي دانسته، خود دليل ‏واضحي است كه حتي دولت آقاي احمدي نژاد نيز صرف بهايي بودن را جرم و مستحق مجازات يا محروميت ‏از حقوق عمومي نمي‌داند. اين مساله چنانچه به طور شفاف و روشن از سوي دستگاههاي دولتي و مراجع ‏تقليد شيعه بيان شود، بدون شك بخشي از مشكل حل خواهد شد.‏
مساله دومي كه نظام بايد تكليف آن را روشن كند اين است كه آيا حقوق برابر ايرانيان در جمهوري اسلامي ‏امري به رسميت شناخته شده است و يا اينكه نظام سياسي ايران بدون توجه به مليت ايراني، صرفا داراي ‏ماهيتي مذهبي و فرقه‌اي است؟ بدون شك پاسخ صريح به اين پرسش زمينه‌ ساز شفافيت در بسياري از امور ‏ديگرهم خواهد شد.‏
به هر حال، آنچه مي‌خواهم در اينجا بر آن تاكيد كنم اين است كه بهائيان به صرف اينكه در اين چارچوب ملي ‏به دنيا آمده و در آن زيست مي‌كنند، حقوقي متفاوت از ساير ايرانيان ندارند و از اين رو هر گونه تعقيب و ‏آزار آنان به علت باورهايشان، ناديده گرفتن اصول مبنايي ملت – دولت در عصر جديد است.‏
از اين رو، اگر رهبران بهائي به علتي غير از عقايد خود دستگير شده‌اند، لازم است مانند هر شهروند ديگر ‏ايراني از دسترسي به وكيل و حق يك دادرسي عادلانه و شفاف برخوردار شوند. ‏
البته نا گفته نگذارم كه من از تبليغات و تعصبات فرقه‌اي از جمله از آن نوعي كه به بهائيان نسبت مي‌دهند، نه ‏فقط دفاع نمي‌كنم بلكه در منطقه‌اي كه نيازمند همبستگي‌هاي ملي مبتني بر منافع عمومي و عقلانيت تفاهمي ‏است، آن را امري آشكارا مضر مي‌دانم.‏
از اين رو، همانطور كه بايد به دولت ايران توصيه كرد كه از اعمال فشار عليه بهائيان به عنوان ابزاري ‏براي محدود كردن آنان بپرهيزد به بهائيان نيز بايد يادآور شد كه در اين زمانه پرفتنه، اين همه داغي و ‏حرارت براي ترويج آييني كه توام با تنش سياسي و اجتماعي در كشور بوده است، چه توجيهي دارد؟ ‏

بحثی دربارۀ مقالۀ «مسالۀ بهائیان» از روزآنلاین


مقاله ی آقای احمد زید آبادی در سایت معتبر روزآنلاین به تاریخ پنجشنبه دوم خرداد به نام مسئله ی بهاییان ، از جمله مقالاتیست که این روزها به دلیل دستگیری مسئولین اداری جامعه ی بهاییان ایران نوشته ومنتشر شده.
نویسنده ی مقاله ی مسئله ی بهاییان ، گرچه از موارد قانونی حقوق بهاییان به عنوان یک شهروند ـ مثل داشتن وکیل در زندان ـ دفاع میکنند و از علماء شیعه برای حل مسئله استمداد میکنند، اما چند نکته راهم متذکر میشوند که با توجه به اعتبار حرفه ای و قلم ایشان، و احترامی که شخصا" برای نوشته ها ی ایشان قائلم ، قابل تامل و پاسخگویی است.
اول اینکه تاکید میکنند که مطالعاتی در زمینه ی بهاییان ندارند. بنابراین، رجعت به شنیده ها میکنند که :" از زمان شکل گیری بهایی گری داستانهای فراوانی در مورد آیین فکری و ارتباطهای خارجی آنها مطرح بوده و روز به روز هم بردامنه ی آن افزوده شده است. بسیاری از ایرانیان به بهاییان به چشم گروه های پر رمز و رازی مینگرند که دارای قدرتی پنهان و سر و سری ویژه با کشورهای بیگانه و بخصوص اسرائیلند و از همین رو طرح هر اتهامی را علیه آنان بی اساس نمی دانند . "
چه حیف که بعد ازگذشت بیش از صد و پنجاه سال از ظهور پدیده ای به نام دین بهایی یا به قول ایشان "بهایی گری" ـ که خود واژه ایست با باری منفی ـ آقای زیدآبادی عزیز که کارشناس مساثل خاورمیانه و استاد دانشگاه و... یعنی از فرهیختگان و آموختکان جامعه هستند، به گفته ی خودشان در این زمینه مطالعه ای نداشته اند و ترجیح میدهند به آن" داستانهای فراوان" اتکا کنند. آن هم با وجود کتابهای فراوان بهاییان که به وضوح توضیح دهنده ی فلسفه و بینش و حتی نظم اداری بهاییست ( همان بخشی که لابد اسرار آمیزش میکند) ، و با وجود پدیده ای به نام اینترنت ؛ و با وجود درسی به نام مطالعات بهایی در خیلی از دانشگاهای دنیا ؛ و با وجود امکان ساده ی محاسبه ی تاریخ تبعید بهاالله از وطنش ایران به عراق ،بعد به استانبول , ادرنه و سپس به عکا* ، که این آخری امروز در اسراییل واقع شده واما آن روزها منطقه ای در امپراطوری عثمانی بود؛ و صدها امکان دیگر برای خواندن ودیدن و شنیدن .....
ایشان در سطور بعدی برای رفع هر گونه شبهه و شاید رفع اتهام طرفداری ازهمان "بهایی گری" مینویسند: "من از تبلیغات و تعصبات فرقه ای از جمله از آن نوعی که به بهاییان نسبت میدهند نه فقط دفاع نمیکنم بلکه در منطقه ای که نیازمند همبستگی های ملی مبتنی بر منافع عمومی و عقلانیت تفاهمیست آن را امری آشکارا مضر میدانم. " و متاسفانه باز هم رجوع میکنند به آنچه که گویا نماینده ی دولت امروز ایران هم به بهاییان نسبت داده است .اما این که پایداری در داشتن یک عقیده یا احقاق حقوق مدنی چرا همبستگی ملی را بر هم میزند، ایشان دلیلش را نمینویسند. البته میماند عبارت همبستگی ملی که اگر درست تعریف نشود، و در نهان منظور از آن یکسان سازی عقیدتی باشد، آنوقت اعتراضات دانشجویی ، جنبش زنان ، وبلاگ نویسی ،حق دسترسی به اطلاعات از طریق اینترنت، دگر اندیشی ، مطبوعات آزاد و ... همه بر هم زننده ی آن همبستگی به غلط تعریف شده است و البته وفادارانه کمک میکند به جامعه ی راکد و خاموش که ایده آل سیاست گذارانی غیر مردم سالار است که مردم را به بیخبری سوق میدهند.
و آخر اینکه میگویند:
"اين همه داغي و ‏حرارت براي ترويج آييني كه توام با تنش سياسي و اجتماعي در كشور بوده است، چه توجيهي دارد؟"

آقای زید آبادی عزیز مزاح میکنید؟ کافیست نگاهی ساده به تاریخ ادیان بیندازید ، همین ابراهیمی هایش را و ببینید از ابتدای ظهور هر دین به ایجاد چه تنش هایی در بین جامعه یا قوم و قبیله و منطقه محکوم شده اند و البته بر مبنای نوع عملکردشان و در طی تاریخ ببینید چگونه احقاق حق کرده اند.

بهاییان مثل پیروان هر دین و آیین و اندیشه ای حق دارند که تبلیغ کنند . این را قانون مدنی جوامع دموکراتیک ـ که بزرگوارانی مثل شما نیز در کنار دیگران برای رساندن سرزمینمان ایران به آن تلاش میکنید ـ تصریح میکند. در جامعه ای که محققینش هنوز به "داستان ها" و "سرو سرّها"ی شنیده اتکا میکنند، چه کار کند بهایی جز روشن گری و گفتن آنچه که واقعا" بوده وهست ؟ و در عین حال نزدیک شدن به قلب ها برای ترویج این باور که همه ی انسانها بارهای یک درختند و برگ های یک شاخه .

مهم نیست که من شنونده ی تبلیغ ، بهایی میشوم یا بر دین خودم که در اصول، منافاتی با دین بهایی ندارد معتقد می مانم .( دعوت میکنم به نگاهی به اصول تمام ادیان، ابراهیمی و غیر ابراهیمی ) . و مهم نیست که من شنونده ی تبلیغ اصلا" دلم میخواهد که وارد حوزه ای به نام مذهب بشوم و یا چون ازتوابع قدرت مذهبیون در هیچ نوعش دل خوشی ندارم، دلم میخواهد بی هیچ واسطه ای فقط قائل به اخلاقمندی و حرمت انسان باشم. اما لااقل آگاهی من و در نتیجه بیداری وجدانم باعث میشود که فرزند م مرعوب شنیده ها نشودو اگر همکلاسی اش را به خاطر بهایی بودن و همان توهم سرو سر با اسراییل و ... از کلاس درس بیرون بکشند ، بجای سکوت اتفاقا" هر اتهامی را علیه آنان با اساس نداند. همانطور که درهمین فضای اخبار زده ی خارج از ایران ، وقتی کسی به دوست کوچک عرب مسلمانش توهین میکند یا او را "اسلامیست" میخواند ، سکوت نمیکند و به حرمت حقیقت ، توهین به هیچ باوری را نمیپذیرد.

به امید رسیدن به همبستگی بی قید و شرط ملی و همراهی روشنفکران برای رسیدن به حقوق انسان.

هستی مرتضایی



* عکای دوران قاجار جایی بود برای تبعید مجرمان در بده بستان های دولت وقت ایران و عثمانی ؛ بهاییان معتقدند که دست بر قضا در این محکوم کردن، دولتمردان وقت حواسشان نبود که آن منطقه سرزمین مقدس و معهود همه ی ادیان ابراهیمی هم هست و با این تبعید تلخ ، کمک به پیشروی تاریخ میکنند .

کمپین یک میلیون امضا


فعالان حقوق مدنی زنان در ایران از تابستان سال ۱۳۸۵ دو کمپین در دفاع از حقوق زنان به راه انداخته‌اند که با استقبال زیادی مواجه شده است. این دو کمپین یکی "یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیض‌آمیز علیه زنان" و دیگری "قانون بی‌سنگسار" از قوانین کیفری ایران است.
کمپین "یک میلیون امضا" پس از اجتماع زنان در میدان هفت تیر تهران در ٢٢خرداد سال ٨٥ تدارک دیده شد. این اجتماع مسالمت‌آمیز زنان با سرکوب شدید نیروهای انتظامی و پلیس ویژه زنان روبرو شد و شماری زیادی نیز بازداشت شدند. کمپین "یک میلیون امضا" با وجود گذشت کمتر از یک سال از فعالیت آن، توجه زیادی را در داخل و خارج از ایران به خود جلب کرده است.
به‌رغم خصلت مدنی و غیرسیاسی این کمپین، فعالان و دست‌اندرکاران آن در یک سال گذشته از فشارهای نهادهای انتظامی و امنیتی در امان نبودند. تاکنون دهها نفر از آنان به اتهام "اخلال در امنیت ملی" در معرض پیگرد قضایی قرار گرفته‌اند و یا برای مدتی بازداشت و حبس شده‌اند.
نوشین احمدی خراسانی و پروین اردلان، دو تن از فعالان مشهور حقوق زنان که در کمپین یک میلیون امضا نیز نقش فعال داشتند، هر یک به سه سال حبس محکوم شدند. علاوه‌بر این دو، خانم‌ها آزاده فرقانی، محبوبه حسين‌‏زاده، ناهيد کشاورز، آسیه امینی، ژيلا بنی‌یعقوب، فرناز سیفی، زینب پیغمبرزاده، سارا لقمانی، ناهيد جعفرى، جلوه جواهرى، بهاره هدایت و ... از جمله‌ی فعالانی هستند که در ارتباط با فعالیت‌هایشان در کمپین‌های "یک میلیون امضا" و "قانون بی‌سنگسار" مورد تعقیب قضایی قرار گرفته‌اند.
مطالب زیر که از آرشیو آن‌لاین فارسی دویچه وله دستچنین شده‌اند، گوشه‌هایی از فعالیت مدنی زنان ایران و مشکلات آنها را بازتاب داده‌اند.

مطالب مرتبط

DW-WORLD: حمایت بین‌المللی از جنبش زنان در ایران
۶ زن برنده‌ی جایزه‌ی صلح نوبل به همراه بیش از دویست نهاد و فعال حقوق بشر، با صدور بیانیه‌ای، همبستگی خود را با جنبش زنان ایران اعلام کردند. بیانیه از جمله خواهان توقف پیگرد قضایی فعالان کمپین "یک میلیون امضا" شده است. (07.03.2008)
DW-WORLD: اتهام‌های تازه، هدیه به فعالان حقوق زن
شش تن از دریافت کنندگان جایزه صلح نوبل به مناسبت روز جهانی زن بیانیه‌ای صادر کرده‌اند. در این بیانیه از حکومت ایران خواسته شده که به بازداشت و پیگرد فعالان حقوق زن خاتمه دهد. (07.03.2008)
DW-WORLD: شجاع، جوان، باتجربه • جنبش زنان و کمپین یک میلیون امضا از هشت مارس سال گذشته تا امسال
فعالان زن می‌گویند: سال سختی بود، اما به نگاه و روش هایی جدید رسیدیم. سختگیری‌هایی که به زنان شد، به خاطر ترس از توان جنبش زنان بود. نگاهی به تجربه جنبش زنان و کمپین یک میلیون امضا به مناسبت فرا رسیدن روز جهانی زن. (06.03.2008)
DW-WORLD: دستگیری دو عضو دیگر کمپین یک میلیون امضا
دو عضو دیگر کمپین یک میلیون امضا، روز پنجشنبه در پارک دانشجوی تهران بازداشت شدند.علت حضور آنها در پارک، اجرای یک تـئاتر خیابانی با موضوع حقوق زنان در حاشیه جشنواره فجر و جمع‌آوری امضا برای بیانیه کمپین بوده است. (15.02.2008)
DW-WORLD: اهدای جایزه اولاف پالمه به پروین اردلان
جایزه سال ۲۰۰۷ بنیاد اولاف پالمه «به پاس تلاش موفق در تبدیل خواست برابری حقوقی زنان و مردان به یکی از وجوه اصلی مبارزه برای دموکراسی در ایران»، به پروین اردلان از فعالان کمپین یک میلیون امضا تعلق گرفت. (13.02.2008)
DW-WORLD: آش نذری و چند و چون مبارزه‌ی زنان
شفیق: «کمپين يک ميليون امضا، نه حزب سياسی است و نه يک سازمان با خطی واحد. بلکه جنبشی است که هدف اصلی آن، حرکت برای لغو تمامی قوانين تبعيض‌آميز جنسيتی با مراجعه به ميثاق‌های بين المللی است. » (28.01.2008)
DW-WORLD: شبکه‌ی سراسری زنان علیه خشونت قانونی در ایران
"شبکه همبستگی بين‌المللی با مبارزات زنان ايران"،هدف خود را "حمایت و همبستگی با جنبش داخل ایران" اعلام کرده است و به‌طور مشخص از کمپین "یک میلیون امضا" پشتیبانی می‌کند.مصاحبه‌ای با یکی از مسئولان شبکه، در باره‌ی اهداف آن. (24.11.2007)
DW-WORLD: خشونت قانونی علیه زنان در ایران
بخشی از خشونت‌هایی که به‌صورت قانونی علیه زنان اعمال می‌شود، مربوط به حقوق مدنی آنها است. در بحث مربوط به حقوق کیفری نیز، خشونت نسبت به زنان مشمول مجازات نمی‌شود که همین به نوعی رفتار خشن نسبت به آنها را تشویق می‌کند. (23.11.2007)
DW-WORLD: احکام زندان برای فعالان حقوق زنان
دلارام علی و شمار دیگری از زنان حاضر در تظاهرات میدان ۷ تیر به زندان محکوم شده‌اند. وکیل علی و یکی از اعضای «کمیته مادران کمپین» در گفتگو با دویچه وله از دلایل غیرقانونی‌بودن این احکام و تلاش برای لغو آنها می‌گویند. (08.11.2007)
DW-WORLD: سایه زندان بر سر فعالان جنبش زنان
نسرین ستوده: «به موجب اصل ۲۷ قانون اساسی تشکیل اجتماعات و شرکت در اجتماعات آزاد است، مگر اینکه افراد شرکت‌کننده سلاح حمل بکنند. در تجمع ۲۲ خرداد ۱۳۸۵ هیچ یک از شرکت‌کنندگان سلاح حمل نکرده بودند و شعارها مسالمت‌آمیز بود.» (07.11.2007)
DW-WORLD: تأیید حکم دوسال و نیم حبس برای دلارام علی، فعال حقوق زنان
در دادگاه تجدید نظر در تهران حکم دوسال و نیم حبس برای دلارام علی، یکی از فعالان جنبش زنان ایران، تایید شد. دلارام علی پیش از این بخاطر شرکت در تظاهرات مسالمت‌آمیز علیه قوانین ضدزن در ۲۲ خرداد ۱۳۸۵ محکوم به حبس شده بود. (04.11.2007)
DW-WORLD: بازداشت ۲۵ نفر در کارگاه آموزشی کمپین یک میلیون امضا در خرم آباد
روز جمعه (۱۴ سپتامبر / ۲۳ شهریور) کارگاه آموزشی کمپین یک میلیون امضا در خرم‌آباد با حمله پلیس متوقف شد. ۲۸ شرکت کننده در کارگاه کتک خورده و با تهدید و توهین بازداشت شدند. ۳ تن از این عده هنوز در بازداشت به سر می‌برند. (16.09.2007)
DW-WORLD: هفته کمپین یک میلیون امضا
هفته‌ جاری، هفته ای است که فعالان کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین زن ستیز، هرروزش را به برگزاری جشنی و مراسمی به مناسبت یک ساله شدن کمپین اختصاص داده اند. درتهران و چند شهر دیگر مراسمی برپا شده است. (29.08.2007)
DW-WORLD: از میان خواست‌های طرح شده در کمپین یک میلیون امضا
مضمون کمپین یک میلیون امضا چیست؟ مگر زنان چه می‌خواهند که این قدر برای قانون‌گذاران و حاکمان ناخوشایند است؟ گزارشی حاوی گفت‌وگو با خدیجه مقدم درباره‌ی دو خواست طرح شده در کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین زن‌ستیز. (16.07.2007)
DW-WORLD: زنان: ما برای جرأتمان هزینه‌ی زیادی می‌پردازیم
در نامه‌ سرگشاده‌ای که گروهی از زنان ایرانی منتشرکرده‌اند و در شماره‌ی ژويیه - اوت مجله‌ی آلمانی "اِما" چاپ شده، چنین آمده است: «ما برای جرأتمان هزینه‌ی زیادی می‌پردازیم. بسیاری از خواهران ما دستگیر شده‌اند.» (28.06.2007)
DW-WORLD: کمپین یک میلیون امضا
فعالان حقوق مدنی زنان در ایران از تابستان سال ۱۳۸۵ دو کمپین در دفاع از حقوق زنان به راه انداخته‌اند که با استقبال زیادی مواجه شده است. (25.06.2007)
DW-WORLD: كمپينى براى عدالت خواهى
"هيچكس نمی‌تواند بگويد من مخالف عدالت هستم! حرکت كمپين آنقدر عدالتخواهانه است، آنقدر مدنی، مسالمت‌آمیز و ریشه‌ای است که هیچ کس، هیچ قاضی‌ای و هیچ رییس دادگاهی وقتی ما می‌رویم و برایشان توضیح می‌دهیم، نمی‌تواند چیزی بگوید و با آن مخالفت كند!" (21.03.2007)
DW-WORLD: نگاهى به دستاوردهاى شش ماهه كمپين يك ميليون امضا
شش ماه براى دادن بيلان از يك حركت اجتماعي زمان كوتاهي است. اما كمپين يك ميليون امضا با چنان سرعتى جلو رفت و فعالان اين كمپين به دستاوردهايى رسيده اند كه حتى براى سازماندهندگان آنهم قابل تصور نبود. گفتگويى با خديجه مقدم فعال زنان و از طراحان كمپين. (19.03.2007)

اعتراض به دستگیری بهاییان در ایران


جامعه بین‌المللی بهاییان دولت ایران را متهم کرد به این که رهبران این مذهب را به خاطر عقیده آنان دستگیر کرده و نه به خاطر مسائل امنیتی. اتحادیه اروپا نیز از ایران خواست، هرچه زودتر بهاییان دستگیرشده را آزاد کند.

پنج تن از رهبران بهایی که روز پنج‌شنبه،۲۶ اردیبهشت به طور همزمان و پس از تجسس ضربتی توسط نیروهای امنیتی ایران دستگیر شدند، هم اکنون در زندان اوین تهران به سر می‌برند. یکی دیگر از رهبران بهایی به نام خانم ثابت که در اسفندماه سال ۸۶ دستگیر شد در زندان مشهد است.

روز پنجشنبه، دوم خرداد جامعه بین‌المللی بهاییان دولت ایران را متهم کرد به این که رهبران این مذهب را به خاطر عقیده آنان دستگیر کرده و نه آن گونه که خود ادعا می‌کند به خاطر مسائل امنیتی. غلامحسین الهام، سخنگوی دولت ایران اعلام کرده بود که این اشخاص را برای حفظ امنیت ملی دستگیر کرده‌اند و دستگیری آنان ربطی به مسائل ایدئولوژیک ندارد.
جامعه بین‌المللی بهاییان در بیانیه‌ای که منتشر کرده نوشته است که ادعای دولت ایران بی‌پایه و بدون ارائه مدرک است.

درخواست از اتحادیه اروپا و آلمان

جامعه بهاییان در آلمان نیز از صدراعظم آلمان، آنگلا مرکل، خواسته است تا میانجیگری کند و از دولت ایران خواستار آزادی بهاییان شود. این جامعه در نامه خود خطاب به مرکل و نوربرت لامرت، رییس مجلس نمایندگان آلمان، درخواست کرده که دولت آلمان به شدت علیه این دستگیری‌های ناعادلانه اعتراض کند.

اتحادیه اروپا نیز در روز چهارشنبه، اول خرداد از ایران خواست تا اعضای رهبری بهایی را آزاد کند. رییس اتحادیه اروپا در بروکسل پس از ابراز نگرانی از زندانی‌کردن اعضای رهبری بهاییان گفت که ایران باید به پی‌گرد سیستماتیک بهاییان و تبعیض علیه آنان خاتمه دهد.

اتحادیه اروپا از ایران خواست که حق آزادی انتخاب مذهب را رعایت نماید، دست از تعقیب بهاییان بردارد و بهاییان دستگیرشده را آزاد کند.

در دی ماه سال ۸۶ نیز دولت ایران اعلام کرده بود که ۵۴ بهایی را به خاطر تبلیغات ضددولتی دستگیر کرده است. سه تن از این عده محکوم به حبس‌های چهارساله و دیگران محکوم به حبس‌های یک ساله شدند.

به گزارش سازمان‌های بین‌المللی مدافع حقوق بشر از زمان روی‌کارآمدن دولت محمود احمدی‌نژاد شناسایی، پی‌گرد و دستگیری بهاییان در ایران به طور سیستماتیک پیش برده شده است. تبعیض در مورد بهاییان رواج دارد، از جمله آنکه جلوی ورود دانش‌آموزان بهایی را به دانشگاه‌ها پس از شرکت در کنکور می‌گیرند.
اخبار جدید دال بر آن‌اند که دستگاه امنیتی ایران مدتی است که شروع به شناسایی ایرانیان بهایی خارج از کشور هم کرده است.


کیواندخت قهاری

دخترت را خواهيم کشت افشاي نامه تهديدآميز به شيرين عبادي


دفتر شيرين عبادي خبر داد که اين برنده ايراني جايزه صلح نوبل، در نامه‌اي به فرمانده نيروي انتظامي از تشديد ‏تهديدات جاني نسبت به خود و خانواده‌اش از سوي عناصر ناشناس خبر داده است. شيرين عبادي، كه پيش از اين ‏هم چند بار توسط محافل پنهان به مرگ تهديد شده بود، به نامه اخير خود به سردار احمدي مقدم، متن پيام هايي ‏تهديدآميز را ضميمه كرده كه در يكي از آنها خود او و در دومي دخترش به مرگ تهديد شده‌اند.‏ وي در اين نامه تصريح كرده كه: "تهديد عليه‌جان و امنيت من و خانواده‌ام كه از مدت‌ها قبل شروع شده بود، ‏اخيرا شدت گرفته است."‏ اشاره اين حقوقدان فعال در زمينه حقوق بشر، به پيام‌هاي متعدد حاوي تهديد است كه وي از چند سال پيش به ‏تكرار آنها را دريافت كرده است. وي در نامه‌اي كه در زمان رياست‌جمهوري سيد محمد خاتمي به وي نوشته بود ‏و در آن از تهديدها خبر داده و از عدم تأمين جاني خود شكايت كرده بود، به اين موضوع نيز اشاره كرده بود كه ‏در ماجراي قتل‌هاي زنجيره‌اي، او نيز در ليست حذف فيزيكي قرار داشته و اگر روند قتل ها متوقف نمي‌شد، نوبت ‏به او هم مي‌رسيد.‏ اكنون عبادي، در حالي از شدت گرفتن تهديدها عليه خود خبر مي‌دهد كه همچنان وكالت شاكيان را در پرونده‌هايي ‏نظير قتل‌هاي زنجيره‌اي، قتل زهرا كاظمي و قتل زهرا بني‌يعقوب و نيز وكالت بسياري از متهمان پرونده‌هاي ‏سياسي، عقيدتي و حقوق بشري را برعهده دارد.‏ از همين روست كه وي در نامه‌اش به فرمانده نيروي انتظامي نوشته است: "من اختلاف حسابي با كسي ندارم و ‏در حرفه وكالت خود نيز فقط به صورت رايگان از قربانيان نقض حقوق بشر دفاع مي‌كنم، بنابراين افرادي كه ‏آرزوي مرگ مرا دارند، با من عداوت شخصي نداشته، بلكه با افكار و عقايد من مخالف هستند."‏ گفتني است وي تاكنون هر بار كه توسط عناصر ناشناس مورد تهديد قرار گرفته، اين موضوع را به نيروي ‏انتظامي گزارش كرده و مدارك مربوط را نيز تحويل داده و خواستار پيگيري موضوع شده است. او اين بار نيز ‏تصريح كرده كه براي اينكه اين تهديدها به صورت قانوني ثبت شود، گزارش خود و كپي برگه‌هاي حاوي تهديدها ‏را براي فرمانده پليس ارسال كرده است؛ در شرايطي که به تصريح او"يافتن نويسنده يا نويسندگان نامه‌هاي ‏تهديدآميز کار چندان دشواري نخواهد بود."‏ در يكي اين نوشته‌ها كه وي آنها را در روز 15 فروردين در زمان ورود به دفترش مشاهده كرده است، دختر اين ‏وكيل پيگير حقوق بشر اينگونه به مرگ تهديد شده است: "خانم شيرين عبادي به تو گفتيم رفتار غيراسلامي و ‏منطبق با رفتار بهائيت خود را ترك كن ولي تو به خوش رقصي براي خارجيان و بهائيان ادامه دادي دخترت را ‏هم در اين راه وارد كردي. او را خواهيم كشت كه بداني. توجه كن."‏ نامه فوق به امضاي "انجمن ضد بهائيت" رسيده است، و در همين حال در نامه ديگري آمده است: "سركار خانم ‏شيرين عبادي، بارها به شما تذكر داده شده كه مراقب سخنان خود باشيد. چندي است كه در خارج از كشور به‌رغم ‏اغماض‌هاي صورت گرفته نسبت به خيانت‌هاي شما، اقدام به سخن پراكني مي‌نماييد. براي آخرين‌بار اخطار ‏مي‌گردد تا اعمال و رفتار خود را اصلاح نمائيد. وگرنه انتقام خيانت به كشور و اسلام را خواهيد گرفت."‏ شيرين عبادي در سال 2003 به خاطر فعاليت‌هاي گسترده‌اش در زمينه دفاع از حقوق كودكان و زنان در ايران، ‏موفق شد جايزه صلح نوبل را به خود اختصاص دهد. وي اولين زن مسلمان و نيز اولين فرد ايراني بود كه به اين ‏جايزه دست مي‌يافت. شيرين عبادي كه پيش از دريافت جايزه صلح نوبل چند بار از سوي محافل ناشناخته در ‏ايران تهديد شده بود و نام او در ميان اولين نفرات ليست قتل‌هاي زنجيره‌اي قرار داشت، پس از آن مقطع، وي ‏شاهد اين بود كه تهديدهاي رسمي و غير رسمي عليه او افزايش يافته است. روزنامه‌هاي نزديك به محافل اقتدارگرا ‏بارها اين وكيل فعال حقوق بشري را به طور ضمني يا صريح، تهديد كرده‌اند.‏ با اين حال دستگاه قضايي تنها يك بار او را به عنوان متهم به دادگاه كشيده و محكوم كرده است؛ آن هم در زماني ‏كه وي تلاش كرد به محسن رهامي، وكيل دانشجويان در پرونده حمله به كوي دانشگاه كمك كند. عبادي در آن ‏پرونده كه به عنوان "نوارسازان" شهرت يافت، محكوم شد. اما پس از آن، هرچند تهديدها عليه وي افزايش يافت، ‏اما دستگاه‌هاي قضايي و امنيتي ايران به خود اجازه ندادند از خط قرمز احضار يك برنده صلح نوبل عبور كنند.‏ در عوض، به زعم برخي از ناظران، اين موضوع باعث شده كه برخي محافل تندرو تلاش كنند به روش‌هاي ‏ديگري باعث منفعل كردن عبادي و كاهش حجم فعاليت‌هاي حقوق بشري وي شوند كه تهديد جاني يكي از اين ‏روش‌هاست. هرچند اين تهديدها تاكنون آشكارا ناكام بوده است و اين برنده ايراني صلح نوبل همچنان به تلاش خود ‏براي دفاع از حقوق بشر و ارتقاي سطح آن در ايران ادامه داده است.‏

دفاع احمدی‌نژاد از عبادی در برابر انجمن ضد بهاییت


خانم شیرین عبادی به تو گفتیم رفتار غیراسلامی و منطبق با رفتار بهائیت خود را ترك كن ولی تو به خوش رقصی برای خارجیان و بهائیان ادامه دادی دخترت را هم در این راه وارد كردی او را خواهیم كشت كه بدانی. توجه كن.
آفتاب: محمود احمدی نژاد دستور حفاظت از جان شیرین عبادی را صادر کرد.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری، رییس جمهور به دنبال انتشار گزارش‌هایی دال بر ارسال نامه‌های تهدیدآمیز خطاب به خانم شیرین عبادی به فرمانده نیروی انتظامی دستور داد تا به فوریت، اقدامات لازم را برای تامین امنیت و رفع نگرانی این شهروند ایرانی معمول دارد .
محمود احمدی نژاد با تاكید بر اهمیت صیانت از حرمت، حقوق و سلامت كلیه شهروندان ایرانی، از فرمانده نیروی انتظامی خواست تا درباره این موضوع تحقیق نماید و منشا این نامه‌ها را كشف و عوامل آن را به دستگاه قضایی معرفی كند.
گفتنی است شیرین عبادی برنده جایزه صلح نوبل و فعال حقوق بشر طی چند روز گذشته خبر از تهدید خود و خانواده‌اش به مرگ داده بود. بر این اساس او در نامه‌ای به فرمانده نیروی انتظامی ایران، پیگیری قضایی این مسئله را خواستار شد.
به گزارش آفتاب، شیرین عبادی پانزدهم فروردین ماه به هنگام ورود به دفتر وكالت خود با یادداشتی بدین مضمون كه «شیرین عبادی مرگ تو نزدیك است»، مواجه شد. به این ترتیب عبادی در نامه خود به فرمانده نیروی انتظامی نوشت: «تهدید علیه‌جان و امنیت
” شیرین عبادی پانزدهم فروردین ماه به هنگام ورود به دفتر وكالت خود با یادداشتی بدین مضمون كه «شیرین عبادی مرگ تو نزدیك است»، مواجه شد.... “
او در ادامه با یادآوری این مطلب كه در سنوات گذشته نیز چندین‌بار مراتب به اطلاع رسیده بود، در نامه خود نوشت: «از آنجا كه من اختلاف حسابی با كسی ندارم و در حرفه وكالت خود نیز فقط به صورت رایگان از قربانیان نقض حقوق بشر دفاع می‌كنم، بنابراین افرادی كه آرزوی مرگ مرا دارند، با من عداوت شخصی نداشته، بلكه با افكار و عقاید من مخالف هستند.»
براین اساس او كه سه برگ فتوكپی از تهدیدات دریافتی را جهت ضبط در پرونده تقدیم فرمانده نیروی انتظامی كرده، چنین نتیجه گرفت: «یافتن نویسنده یا نویسندگان نامه‌های تهدیدآمیز كار چندان دشواری نخواهد بود.»
"اخطار" عنوان یكی از نوشته‌های تهدیدآمیز نسبت به عبادی است كه برای او ارسال شده است.
در این نوشته كه به امضای انجمن ضدبهائیت رسیده و عبادی كپی آن را برای فرمانده نیروی انتظامی ارسال كرده، چنین آمده است: «خانم شیرین عبادی به تو گفتیم رفتار غیراسلامی و منطبق با رفتار بهائیت خود را ترك كن ولی تو به خوش رقصی برای خارجیان و بهائیان ادامه دادی دخترت را هم در این راه وارد كردی او را خواهیم كشت كه بدانی. توجه كن.» نامه تهدیدآمیز دیگری كه عبادی آن را در دفتر وكالت خود دریافت كرده، چنین است: «سركار خانم شیرین عبادی، بارها به شما تذكر داده شده كه مراقب سخنان خود باشید. چندی است كه در خارج از كشور به‌رغم اغماض‌های صورت گرفته نسبت به خیانت‌های شما، اقدام به سخن پراكنی می‌نمایید برای آخرین‌بار اخطار می‌گردد تا اعمال و رفتار خود را اصلاح نمائید. و گرنه انتقام خیانت به كشور و اسلام را خواهید گرفت.»
به این ترتیب عبادی در پایان نامه خود به فرمانده نیروی انتظامی نوشته «عبدالفتاح سلطانی و لیلا علی كرمی تفویض وكالت كرده تا در صورت نیاز به توضیحات بیشتر در خصوص تهدیدها علیه او و خانواده‌اش با آنها تماس گرفته شود.

http://www.aftabnews.ir/vdcamen49ine0.html

پیگرد قضائی فعّالان اجتماعی بهائی در شیراز


تدریس کتاب نسائم تأیید، یکی از کتب آموزشی کودکان بهائی برای کودکان و نوجوانان مسلمان در ایران از عوامل زندانی شدن بهائیان در شیراز بوده است وزارت خارجه آمریکا خواستار آزادی سه شهروند بهائی در ایران شده که به اتهام اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی، به حکم دادگاه انقلاب شیراز به مجازات زندان محکوم شده و ماه هاست در زندان به سر می برند.این سه نفر عضو گروهی 54 نفره از جوانان بهائی بوده اند که در محله ‌های فقیر‏نشین شیراز کلاسهایی برای رفع اشکالات درسی و آموزش مهارتهای زندگی به کودکان و نوجوانان خانواده های کم بضاعت دایر کرده بودند.
اما به نظر می رسد که مقامات جمهوری اسلامی هدف از فعالیت آنان را تبلیغ کیش بهائی ارزیابی کرده باشند که در ایران به رسمیت شناخته نمی شود و پیروان آن از بسیاری از حقوق اجتماعی محرومند.گزارشها حاکی از این است که همه اعضای گروه تحت پیگرد قضائی قرارگرفته اند و غیر از سه نفری که در دادگاه محکوم شناخته شده اند، دیگر اعضای گروه نیز در انتظار محاکمه به سر می برند.بازداشت این 54 نفر جمعه 29 اردیبهشت (نوزدهم مه) گذشته انجام گرفته و جامعه بین المللی بهائیان اعلام کرده که از سالهای دهه شصت خورشیدی تاکنون هیچگاه این تعداد از بهائیان به صورت دسته جمعی در ایران بازداشت نشده اند.وزارت خارجه آمریکا شرایط محاکمه این گروه از جوانان بهائی را ناعادلانه خوانده است.دادخواست یکی از محکومان به نام رها سروستانی که نسخه ای از آن در اختیار بی بی سی قرار گرفته نیز حاکی است که هیچ وکیلی، حاضر به دفاع از او در دادگاه نشده و حکم دادگاه به صورت شفاهی به او ابلاغ شده است.رها سروستانی که به نظر می رسد متهم اصلی پرونده باشد، در این دادخواست نوشته که دادگاه انقلاب شیراز در حکمی که هیجدهم شهریور (نهم سپتامبر) گذشته به او ابلاغ شده، او را به جرم فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران به نفع گروهها و سازمانهای مخالف نظام به یک سال زندان و به جرم تشکیل و اداره گروههای غیرقانونی با هدف بر هم زدن امنیت کشور به سه سال حبس (مجموعاً چهار سال زندان) محکوم کرده است.خانم سروستانی خطاب به دادگاه تجدیدنظر استان فارس نوشته که او و دیگر بهائیانی که دستگیر شده اند عضو سازمانی غیردولتی به نام مؤسسه پژوهشی کودکان دنیا هستند که در وزارت کشور ثبت شده و مجوز فعالیت داشته، علاوه بر آن برای تشکیل کلاسهایی که برای کودکان و نوجوانان مناطق محروم برگزار کرده بودند از شورای شهر شیراز مجوز داشته اند و بنابر این نباید گروهی غیرقانونی و برهم زننده نظم عمومی به شمار روند.مؤسسه پژوهشی کودکان دنیا که دفتر آن در تهران قرار دارد، خود را در سایت اینترنتی اش سازمانی مستقل، تخصصی و پژوهشی معرفی کرده که در سال 1373 با کوشش گروهی از متخصصان تعليم و تربيت، دانشگاهيان، پژوهشگران، مربيان و مديران مراکز آموزشی کودکان خردسال تأسیس شده و هدفش کمک به گسترش برنامه های مراقبت برای رشد و تکامل کودکان خردسال در ايران است.اين مؤسسه اعلام کرده به دليل "ترويج تفکر ضرورت حمايت همه جانبه از کودکان خردسال، از بدو تولد تا هفت سالگی" از سوی بنياد ترويج علم، برنده جايزه ويژه ترويج علم در سال 1380 شده است.سایت اینترنتی مؤسسه پژوهشی کودکان دنیا نشان می دهد که بازداشت رها سروستانی و همکارانش مانعی در ادامه فعالیت مؤسسه ایجاد نکرده است.رها سروستانی نوشته که وی و دیگر هم مسلکانش با مجوزی که از شورای شهر شیراز داشته اند، از سه سال پیش کلاسهای رفع اشکالات درسی، قصه گویی، نقاشی، بازی و آموزش مهارتهای زندگی فردی و اجتماعی برای کودکانی تشکیل داده بودند که شاید عدم فرصتهای مالی به آنها اجازه نمی داد آموزشهای مربوط به سن خود را دریافت کنند.به نوشته وی، این کلاسها با رضایت والدین کودکان و نوجوانان در جلوی منازل آنان و در ملأ عام برگزار می شده و همواره رضایت خانواده ها و مردم محل را به دنبال داشته است.خانم سروستانی در درخواست خود به کتاب نسائم تأیید (Breezes of Confirmation) اشاره کرده و نوشته که احتمالاً استفاده از این کتاب در کلاسهای آموزشی وی و همکارانش برای کودکان در ایراد اتهام بر آنان نقش داشته است.وی تأکید کرده که این کتاب جهت تبلیغ مرام خاصی تهیه و منتشر نشده، محتوای آن با هدف تقویت قابلیتهای فردی و اجتماعی و علمی و اخلاقی نوجوانان تنظیم گردیده و ناشر آن، یعنی انتشارات آمریکایی (Developing Learning Press) ارتباطی با هیچ دیانت و عقیده و مرام خاصی ندارد.اما یکی از مسئولان دفتر اروپایی این انتشارات در کشور لوکزامبورگ به بخش فارسی بی بی سی گفت که کتاب نسائم تأیید و دیگر نشریات این بنگاه انتشاراتی، الهام گرفته از تعالیم کیش بهائی است.نسائم تأیید داستان چند دختر و پسر نوجوان در کشور آفریقایی زامبیاست که به دنبال دریافت "تأیید الهی" اند.این کتاب در محافل آموزش تعالیم بهائی در نقاط جهان، جزو کتب درسی اصلی برای کودکان یازده تا دوازده ساله است.رها سروستانی در درخواست تجدیدنظر خود نوشته که هیچیک از کودکان و نوجوانانی که طی سه سال در کلاسهای آموزشی وی و همکارانش شرکت کرده اند نمی دانسته اند که اغلب کسانی که این کلاسها را تشکیل داده اند بهائی مذهبند و تنها پس از بازداشت آنان پی به این موضوع بردند.مسئولان مملکتی بارها در سخنرانیها و نظرات خود اظهار نموده اند که کسی به خاطر بهائی بودن تحت تعقیب قرار نمی گیرد و بهائیان مثل دیگر شهروندان در ایران زندگی می کنند و جان و مالشان محترم است ... احکام و روش بهائیان در اطاعت و متابعت از قوانین و مقررات و نظام حکومتی و احترام نسبت به مسئولان امور است و این روش و سلوک لااقل در این مدت استقرار حکومت جمهوری اسلامی برای مسئولان ممکلتی کاملاً احراز و آشکار شده استبه نوشته وی حتی چند جوان مسلمان که در فعالیتهای گروه شرکت داشتند و آنها نیز به دست مأموران اطلاعاتی بازداشت شدند از بهائی بودن 54 عضو دیگر گروه بی اطلاع بودند.آن گونه که خانم سروستانی نوشته، سازمان غیردولتی حقوق کودک در شیراز نیز با این گروه همکاری می کرده و اعضای این سازمان نیز بازداشت اما در همان روز اول آزاد شدند.در درخواست تجدیدنظر رها سروستانی آمده: "بهائیان جزو گروهها و سازمانهای مخالف نظام محسوب نمی شوند زیرا اولاً هیچگونه قانون یا حکمی که دیانت بهائی و بهائیان را مشمول آن قرار دهد وجود ندارد، ثانیاً مسئولان محترم مملکتی بارها در سخنرانیها و نظرات خود اظهار نموده اند که کسی به خاطر بهائی بودن تحت تعقیب قرار نمی گیرد و بهائیان مثل دیگر شهروندان در ایران زندگی می کنند و جان و مالشان محترم است، بخشنامه ها و دستورالعملهایی نیز در این خصوص از سوی مقامات حکومتی صادر شده است، ثالثاً ... احکام و روش بهائیان در اطاعت و متابعت از قوانین و مقررات و نظام حکومتی و احترام نسبت به مسئولان امور است و این روش و سلوک لااقل در این مدت استقرار حکومت جمهوری اسلامی برای مسئولان ممکلتی کاملاً احراز و آشکار شده است".رها سروستانی نوشته که مأموران اطلاعاتی به مدت سی روز او را در بازداشتگاه سپاه پاسداران مورد بازجویی قرار دادند و چهار جلسه نیز در دادگاه شرکت و از خود دفاع کرده است اما دادگاه عمدتاً بر اساس یادداشتهای شخصی یک فرد رأی به محکومیت وی و همکارانش داده است.وی در عین حال تأیید کرده که طی سفری به کشور امارات متحده عربی، آموزشی درباره کتب روحی که کتب آموزشی بهائیان به شمار می روند و کتاب نسائم تأیید نیز یکی از آنهاست دیده اما این سفر هیچ ربطی به فعالیتهایش در شیراز ندارد.شهر شیراز که رها سروستانی و همکیشانش در آن به فعالیت اجتماعی مشغول بوده و بازداشت شده اند، خاستگاه مذهب بهائیت در اواسط قرن نوزدهم میلادی است.این مذهب اگرچه از ایران آغاز شد اما با تبلیغ آن در سراسر جهان، اکنون در اقصی نقاط عالم پیروانی دارد که جامعه بین المللی بهائیان شمار آنان را میلیونها نفر و در ایران حدود سیصد هزار نفر برآورد می کند.در ایران، پس از روی کارآمدن حکومت جمهوری اسلامی بسیاری از بهائیان تحت پیگرد قرار گرفتند و شمار زیادی از آنان این کشور را ترک کردند.آمار جامعه بین المللی بهائیان حاکی از این است که طی نخستین سالهای حکومت جمهوری اسلامی در ایران، حدود دویست بهائى در ایران کشته یا اعدام شدند.آن گونه که دفتر نمایندگی جامعه بین‌المللى بهائیان در سازمان ملل متحد اعلام کرده، بازداشت 54 بهائی در شیراز شمار بهائیانی را که از آغاز سال 2005 میلادی در ایران مدتی را در بازداشت گذراندند به بیش از ۱۲۵ نفر رساند اما در سالهای اخیر موردی از اعدام بهائیان در ایران گزارش نشده است.


منبع: http://www.bbc.co.uk/persian/iran/story/2008/01/080125_dd_bahais.shtml

مصاحبه رادیو آلمان در خصوص بازداشت گروهی رهبران جامعه بهائی ایران



به گزارش «مرکز بین‌المللی جامعه بهاییان» شش نفر از بهاییانی که در "گروه یاران" فعال بوده‌اند صبح روز پنجشنبه، ۱۵ مه، به طور هم‌زمان با ورود مأموران امنیتی به منازل آنها بازداشت شدند. فعالیت گروه یاران معطوف به رسیدگی به وضعیت بهاییان ایران بوده است.
یکی دیگر از اعضای این گروه نیز اسفندماه گذشته در مشهد دستگیر شد و هنوز هیچ خبری از او به دست نیامده‌است.
کمپین بین‌المللی دفاع از حقوق بشر در ایران طی بیانیه‌ای بازداشت گروهی رهبران بهایی در ایران را محکوم کرده و از مقامات جمهوری اسلامی ایران خواسته‌است هرچه سریعتر این افراد را آزاد کند.
هادی قائمی عضو این کمپین برخوردهای اخیر با جامعه بهاییان ایران را یادآور موج دستگیری و اعدام این افراد در دهه شصت هجری می‌داند.
دویچه‌وله: آقای قائمی در جریان دستگیری شش تن از رهبران بهاییان در تهران هستید. اگر جزییات بیشتری در مورد این خبر دارید، ممنون می‌شوم در اختیار ما بگذارید.
هادی قائمی: از دو روز پیش که شش نفر از رهبران بهاییان در ایران دستگیر شدند، هنوز هیچ خبر جدیدی نیامده و این بسیار نگران‌کننده است که دولت ایران چنین بازداشتهایی را در چنین مدتی انجام می‌دهد و هیچ گونه پاسخگویی انجام نمی‌دهد و دلیلی برای آنها به افکار عمومی ارائه نمی‌دهد و این پدیده‌ی بسیار خطرناکی است.
آیا شما تماسی احیانا با ایران و مقامات ایرانی داشته‌اید و جویای وضعیت این شش نفر بهایی دستگیرشده بوده‌اید؟
تا بحال تماس مستقیم نداشتیم، اما درخواست‌‌هایمان را به طور عمومی برایشان فرستاده‌ایم و انتظار داریم سخنگوی قوه قضاییه سریعا برای افکارعمومی توجیه کنند که دلیل این دستگیری‌ها و بازداشتها چه بوده است.
اطلاع دارید این افرادی که دستگیر شده‌اند الان در کجا نگهداری می‌شوند؟
بله. شش نفری که در تهران دستگیر شده‌اند، از قرار معلوم در زندان اوین هستند و خانم ثابت که در اسفندماه بازداشت شده بودند، ایشان در حال حاضر در زندان مشهد بسر می‌برند و بخصوص نگرانی عمده در مورد خانم ثابت است که از اسفندماه تاکنون هیچ گونه تماسی با دنیای خارج نداشتند…
یعنی با خانواده‌شان هم هیچ ملاقاتی نداشتند؟
نخیر! نه ملاقات داشتند، نه تلفن زده‌اند. هیچی نبوده. فقط به صورت لحظه‌ای توانسته‌اند در یک مورد ایشان را در یک محل عمومی ببینند. ولی از نظر تلفن و ملاقات هیچ گونه رابطه‌ای نبوده.
این دستگیری‌ها و موج فشارها بر جامعه بهاییان چند سالی بود که کمتر شده بود. در یکی دو سال اخیر شاید بعد از روی کارآمدن دولت نهم بود که این دستگیری‌ها بیشتر شده و یاد‌‌آور دوره‌‌ی مشابهی در سالهای دهه‌ی شصت است. فکر می‌کنید چقدر ممکن است که آن دستگیری‌ها و آن موج اعدامهای دهه‌ی شصت برای بهاییان دوباره تکرار بشود؟
اول از همه امیدوارم که چنین بازگشتی به دهه‌ی شصت وجود نداشته باشد. نه جامعه‌ی ایران امروز جامعه‌ی دهه‌ی شصت است و نه این که در سطح بین‌المللی ایران می‌خواهد که در آن وضعیت قرار بگیرد. در نتیجه امیدوارم که این بازداشتها بزودی به پایان برسند و به آن مرحله نرسند. ولی همانطور که شما اشاره می‌کنید، ما نمونه‌ها و نشانه‌هایی می‌بینیم در سیاستهای امروزه‌ی دولت ایران که باعث این نگرانی‌ها می‌شود و از اوایل دهه‌ی شصت تاکنون نداشته‌ایم که تمامی اعضای رهبران بهاییان همه باهم دستگیر بشوند و در همین حال اصلا مشخص نیست دلیل و اتهامشان چیست. اینها را باید بگذاریم در این روند که می‌بینیم کلا اعدامها در ایران هر سال دوبرابر شده است و در بسیاری از موارد اصلا شفاف نیست که دلیل این اعدامها چیست و آیا این اتهاماتی که به این اشخاص نسبت داده می‌شود، آیا این اتهامات درست است یا نه. در نتیجه این نگرانی‌ها ریشه دارد، ولی من امیدوارم که هیچوقت به دهه‌ی شصت بازنگردیم. زیرا خشونتی که در آن زمان دیدیم، اعدامهایی را که دیدیم بسیار وحشتناک بود و جامعه‌ی ایران باید ا ز فراسوی آن بگذرد.
اگر همین روند ادامه پیدا بکند و هیچ خبری از این دستگیرشدگان به دست نیاید، کمپین بین‌المللی دفاع از حقوق بشر قصد دارد که چه کاری انجام بدهد ؟
ما تقاضاهایمان را از دولت ایران افزایش می‌دهیم و مخصوصا از اهرمهای سازمان ملل خواهیم خواست که به طور جدی‌تر این مسئله را دنبال کنند. زیرا مدیرکل سازمان ملل مسئول است که امسال گزارشی را در مورد ایران تهیه بکند، ولی گزارش تهیه کردن به تنهایی نمی‌تواند کارگشایی کند و در چنین شرایطی خود مدیرکل سازمان ملل باید از دولت ایران مستقیما بخواهد که دلیل این بازداشتها چه هست و در مورد وضعیت و سلامتی این اشخاص از دولت ایران را پاسخ بخواهد
.

مصاحبه‌گر: میترا شجاعی
رادیو دویچه وله

جامعه ی جهانى بهائى ادعاهاى ايران در مورد بازداشت‌هاى اخير را رد مى‌كند




نيويورك
٢١ می ٢٠٠٨ برابر با ١ خرداد ١٣٨٧ (سرويس خبرى مرکز جهانى بهائى)
امروز جامعه ی جهانى بهائى اعلام كرد ادعاهاى ايران در مورد اينكه بازداشت شش بهائى در هفته ی گذشته "به دلائل امنيتى و نه اعتقادات مذهبى آنها" بوده، به كلى بى‌پايه و غير مستند است.
بانى دوگال، نماينده ی ارشد جامعه ی جهانى بهائى در سازمان ملل گفت: "تمام ادعاهایى كه در بيانيه روز سه‌شنبه ی دولت ايران آمده به كلى بى‌پايه است". اشاره ی خانم دوگال به اظهارات روز گذشته ی غلامحسين الهام، سخنگوى دولت ايران، بود كه در آن بازداشت و زندانى شدن شش نفر از رهبران جامعه ی بهائى مورد تأييد قرار گرفت.
خانم دوگال افزود: "اين اتهامات تازه نيست و دولت ايران بخوبى واقف است كه حقيقتى در آنها نيست. بنا به اسناد به دست آمده حكومت ايران همواره طرح از ميان بردن جامعه ی بهائى اين كشور را داشته و بازداشت‌هاى اخير نشانه ی تشديد اين طرح است."
"بهائيانى كه هفته ی گذشته بازداشت شدند، مانند هزاران بهائى ديگرى كه از سال ١٩٧٩ تا به حال كشته، زندانى و يا به اشكال ديگر تحت ستم قرار گرفته‌اند، فقط به خاطر اعتقادات دينى‌شان مورد آزار قرار گرفته‌اند. بارزترين دليل اين حرف اين است كه به دفعات به بهائيان دستگير شده در برابر توبه از اعتقادات بهائى و مسلمان شدن وعده ی آزادى داده شده است، امكانى كه افراد معدودى از آن استفاده كرده‌اند."
خانم دوگال ادامه داد: "بهائيان ايران نه تنها تهديدى براى امنيت كشور نيستند بلكه اعضاى اين جامعه علاقه ی زيادى به ايران و ترقى آن دارند. از نشانه‌هاى اين دلبستگى مى‌توان به باقى ماندن اكثر اعضاى اين جامعه در كشور عليرغم آزارهاى شديد اشاره كرد، از اين گفت كه دانشجويانى كه در كشور اجازه ی تحصيل نداشته و به ناچار براى تحصيل به خارج از كشور رفته‌اند بعد از اتمام تحصيلات براى كمك به اعتلاى كشور به ايران بازگشته‌اند و از تلاش‌هاى اخير بهائيان شيراز گفت كه براى كودكان نيازمند امكان آموزش فراهم مى‌كردند، تلاشى كه در ماه مه سال ٢٠٠۶ از جانب حكومت با دستگيرى ۵۴ بهائى شركت‌كننده در اين طرح پاسخ داده شد."
خبرگزارى جمهورى اسلامى ايران (ايرنا) در پوشش خبر كنفرانس مطبوعاتى آقاى الهام گزارش داد كه اين شش بهائى "به دلائل امنيتى و نه اعتقادات مذهبى آنها" بازداشت شده‌اند. ايرنا همچنين به نقل از آقاى الهام نوشت كه اين افراد به نوعى با "بيگانگان و بخصوص صهيونيست‌ها" ارتباط داشته‌اند.
خانم دوگال در اشاره به اين موضوع گفت: "ادعاى ارتباط بهائيان با صهيونيزم يك جعل تاريخى است. مركز جهانى جامعه ی بهائى در اسرائيل است چون بهاءالله در نيمه ی قرن هيجدهم ميلادى توسط دو كشور اسلامى ايران و تركيه ی عثمانى به عنوان زندانى به سرزمين مقدس تبعید شد."
"اتهام صهيونيست بودن، كه طى سى سال گذشته از جانب ايران به بهائيان وارد شده، چيزى جز تلاش حكومت براى برانگيختن دشمنى مردم ايران با بهائيان نيست. اين اتهام تكرار تلاش‌هاى پرسابقه براى تحريك انزجار مردم از بهائيان به عنوان عوامل نيروهاى خارجى، اعم از روسيه، انگلستان، ايالات متحده - و حالا اسرائيل - است كه همواره بى‌اساس بوده است."
"مسأله اصلى، در ارتباط با بهائيان - كه به نداشتن وابستگى حزبى و عدم خشونت متعهد هستند - ايدئولوژى حكومت است كه بر اساس مدارك كاملا مستند مصمم است به طور كامل جلوى توسعه جامعه بهائى را، نه فقط از طريق بازداشت، مزاحمت و زندان بلكه با محروم كردن جوانان آنها از تحصيلات و جلوگيرى از اشتغال افراد اين جامعه، بگيرد."
خانم دوگال گفت: "ما مى‌پرسيم تخريب يك گورستان بهائى و خرد كردن استخوان‌هاى دفن‌شدگان در آنجا با بولدوزر؛ آزار هزاران دانش آموز بهائى در سراسر ايران توسط مسئولين مدارس براى اينكه اعتقاداتشان را تكذيب كنند؛ يا انتشار ده‌ها مقاله ی توهين‌آميز بر ضد بهائيان در كيهان و ديگر رسانه‌هاى وابسته به دولت در ماه‌هاى اخير، به دلايل امنيتى بوده يا دلايل ايدئولوژيكى."
خانم دوگال در عين حال يادآور شد كه در طى اين سال‌ها تعدادى از مقامات دولتى، روحانيون و اعضاى قوه ی قضائيه ی ايران به موضع غير سياسى جامعه ی بهائى و بى‌اساس بودن اتهامات حكومت بر عليه آنها به طور خصوصى اذعان كرده‌اند.
وى افزود ايدئولوژى حكومت فعلى ايران از اين اعتقاد بر مى‌آيد كه بعد از حضرت محمد پيامبرى نخواهد آمد بنابراین آئين بهائى برایشان چالش اعتقادی است.
"مسأله در اينجا آزادى دين است و ايران يكى از امضاء کنندگان پيمان‌هاى بين‌المللى است كه حق آزادى عقيده و دين، از جمله حق تغيير دين را به رسميت مى‌شناسند."
خانم دوگال گفت: "آنچه حكومت ايران نمى‌تواند تحمل كند اين است كه مردم ايران کمتر به تبليغات دولت اعتنا مى‌كنند چون خودشان واقعيات را مى‌بينند -كه بهائيان ايران كشورشان را دوست دارند، كه در اشتياق به مشاركت در بهبود كشور صميمى هستند، كه صلح طلب و مطيع قانون‌اند- و اينكه همه ی اين خصائل ريشه در اعتقادات آنها دارد. به همين خاطر همدردى با جامعه ی بهائى در حال افزايش است. دائما افراد بيشترى در همه ی سطوح جامعه به طور خصوصى يا علنى به دفاع از آنها بر مى‌خيزند، و علاقه و توجه عمومى به آئين بهائى رو به افزايش است."

بهائيان و حکومت اسلامی، مسعود نقره کار




در حکومت اسلامی نهضت اسلامی عدم تحمل دگرانديشان سياسی و عقيدتی، در نوع حکومتی اش، از همان آغاز حاکميت اين "جمهوری" شروع و تا به امروز ادامه دارد. اين نهضت در رابطه با پيروان باب و بهائيت راه "علما"ی قاجاريه پيشه کرد
با ياد پروفسور منوچهر حکيم
با اتکا و به اعتبارصدها شاهد و سند , بار ها و بارها گفته , نوشته و نشان داده شده است که تاريخ حدود سه هزار ساله ی ما ( و به رواياتی بيش از هفت هزار ساله ) , تاريخ عدم تحمل و کشتار دگرانديشان بوده و هست. بخش اعظم همين شواهد و اسناد گواه اند که شيعيان اثنی عشری در زمره ی بی تحمل ترين ها و بيرحم ترين ها بوده و هستند. دودمان های صفويه و قاجاريه , و المثنی شان " جمهوری اسلامی " نمونه اند ..در ميان دگرانديشان عقيدتی ( مذهبی) ستمی که بر بابيان و بهاييان روا داشته شده است بيش از ستمی ست که بر ديگر اقليت های مذهبی رفته است. برگ هايی از کارنامه ی شرم آور سلسله قاجاريه و حکومت اسلامی نشان از رفتار ضد انسانی اين دو دودمان با رهبران و پيروان اين اقليت مذهبی دارند.حتی در "عصر" ناصرالدين شاه، او و روحانيون دور و برش نابردبارانه ترين رفتاررا با " باب ", پيشوای جنبش مذهبی و اجتماعی بابيان, و پيروان اش داشتند." .... سال ۱۲۶۶ ناصرالدين شاه و ميرزا تقی خان امير کبير چنين انديشيدند که تا باب زنده است پيروانش از پا نخواهند نشست ......سه تن از ملايان فتوی به کشتن ايشان نوشتند .... باب را با ميرزا محمد علی( که پايداری شگفت از خود می نمود) به سربازخانه کوچک برده با ريسمانی آويزان کردند و يک فوج نصرانی را که برای اين کار آماده گردانيده بودند, دستور اتش دادند ...گلوله به ريسمانی که باب بسته به آن می بود خورده پاره گردانيد, وباب رها شده از ترس جان خود را به يکی از اتاق های آن پيرامون انداخت . چون دود تفنگها فرو نشست مردم نگاه کردند و باب را نديدند , ويکی از سرکردگان او را جسته ودرآن اتاق يافته بيرون کشيد که بار ديگرآويزانش کردند و بار ديگر بسربازان دستور آتش دادند....."توهين و تحقير و کشتار پيروان باب با سبعيتی ناباورانه در دوره ی قاجاريه ادامه يافت .در حکومت اسلامی نهضت اسلامی عدم تحمل دگرانديشان سياسی و عقيدتی , در نوع حکومتی اش , از همان آغاز حاکميت اين " جمهوری" شروع و تا به امروز ادامه دارد . اين نهضت در رابطه با پيروان باب , و بهاييت راه " علما" ی قاجاريه پيشه کرد.در اين حاکيمت ,امام زمان های ريز و درشت و امام زمان زده های رنگارنگ بهترين فرصت برای کسب ثواب بيشتر از آزار و شکنجه و اعدام و قتل های وحشيانه ی نا باوران به " مهدويت " يافته اند! تواب کردن اجباری و گرفتن اعلام انزجار علنی از پيروان " فرقه ضاله بهاييت " کمترين تاوان بابی و بهايی بود و هست . بيکاری , اختفا , زندان , شکنجه و مرگ مراحل بعدی " اتهام" و " جرم " بابی و بهايی بودن است . بهائيان , به عنوان بزرگ ترين اقليت مذهبی در ايران که بيش ۳۰۰ هزار ايرانی را شامل می شوند , هنوز بزرگ ترين قربانيان عقيدتی حکومت اسلامی اند. اکثربهائيانی که در ايران زنده مانده اند زير سايه ی دشنه ی حکومت اسلامی زندگی می کنند , و يا به اجبار ترک دين خود کرده اند.« بهائيان هنوز ازدواج شان به رسميت شناخته نمی شود، فرزندان آن ها از نظر شرع اسلام و حکومت اسلامی مشروع نيستند. جوانان شان حق ورود به دانشگاه ندارند و شهادت آن ها را محاکم قبول نمی کنند» .البته تکليف شرعی و حکومتی را دادستان انقلاب اسلامی در همان آغاز قدرت گيری ی آخوند های معمم و غير مععم روشن کرد: "...... ما همين الان اعلام می کنيم که تمام فعاليت های جمعی و تشکيلاتی بهائيت در ايران ممنوع و تا حال هم ممنوع بوده و دولت جمهوری اسلامی ايران و قانون اساسی اين ها را به رسميت نشناخته. در اين مورد بايد بگويم چون بعضی از اين ها که دستگير شدند گفتند که فعاليت ما ممنوع اعلام نشده و ما فعاليت کرديم من از امروز اعلام می کنم که به خاطر اين خرابکاری ها و خلافکاری هايی که در تشکيلات بهائيت انجام می شود اين تشکيلات از نظر دادستانی انقلاب در جمهوری اسلامی محارب و توطئه گر شناخته می شود و فعاليت به نفع آن ها به هر طريقی باشد ممنوع است....... " و دادگاه ها و دادسراهای ديگر نيز در گرما گرم پيروزی انقلاب مسلمين " فتاوی " کشتار بهاييان را " شرعی" و" قانونی " کردند , برای نمونه اين متن اطلاعيه دادسرای انقلاب اسلامی يزد در مورد اعدام تعدادی از بهاييان است:«انقلاب اسلامی ايران به ياری الله تحت زعامت و رهبری حضرت امام خمينی و با کمک خون يک صد هزار شهيد و ملت مستضعف به پيروزی رسيد، اما تداوم آن وظيفه تمام مسلمانان جهان به ويژه ملت قهرمان و مبارز ايران است، بنابراين چنين ملت به پا خاسته ديگر حاضر نيست که در کشوری که مهد اسلام و حکومت قرآن است افرادی خودفروخته بر روی خون پاک شهيدان قدم بگذارند و به امريکا و اسرائيل غاصب خدمت و به اسلام و قرآن خيانت کنند و او بی تفاوت بنشيند لذا با شکايت روزافزون ملت و طوماری که متجاوز از هزاران امضاء به دادگاه انقلاب اسلامی استان يزد رسيده و طبق سوابق موجود و وظيفه شرعی و قانونی به پرونده ۷ نفر از اين افرادی که مستقيماً عليه حکومت جمهوری اسلامی ايران جهت خدمت به بيگانه سمت جاسوسی داشته اند، با دلايل فراوان که نمونه بارز آن گزارشات اداره مرکز اسناد ملی انقلاب اسلامی ايران صراحتاً محفل بهاييان يزد را يک ارگان جاسوسی دانست و صدها دليل ديگر که در پرونده موجود است، دادگاه انقلاب اسلامی استان يزد بررسی و رسيدگی نمود و حکم شرعی را که اعدام هفت نفر از متهمين است صادر و حکم صادره سحرگاه دوشنبه ۱۷ شهريور ماه به مرحله اجرا درآمد....."و به اين ترتيب ,به گزارش سازمان عفو بين الملل درفاصله ی سال ۱۹۷۹ تا ۱۹۹۲ (۱۳۵۷ تا ۱۳۷۱) حداقل ۲۰۰ نفربهايی اعدام و صدها بهايی ديگر مورد تحقير، تکفير، ضرب و شتم قرار گرفته و درزندان ها شکنجه شدند.
يکی از نخستين قربانيان بهاييت در حکومت اسلامی پروفسور منوچهر حکيم بود که در سال ۱۳۶۰ در سن ۷۱ سالگی شيعيان جان اش را گرفتند. "......منوچهر حکيم يکی از پزشکان نامدار ايران بود، او ساليان دراز استاد بخش اندام شناسی دانشکده پزشکی تهران بود.دکترحکيم پس از پايان تحصيلات مقدماتی در ايران به فرانسه رفت و به تحصيل در رشته پزشکی پرداخت. او از معدود پزشکان ايرانی است که امتحانات (اگرگاسيون) را در فرانسه با موفقيت گذراند و عنوان پروفسور به او داده شد. او در فرانسه در رشته مطالعاتی خود موفق به کشفی شده که به نام وی در کتب پزشکی ثبت شده است.پرفسور منوچهر حکيم پس از مراجعت به ايران علاوه بر تدريس در دانشکده پزشکی به کار طبابت پرداخت و گروهی از بيماران بی بضاعت را مجانا معالجه می کرد و حتی به برخی نيز داروی مجانی می داد.پرفسور حکيم از مؤسسين بيمارستان ميثاقيه و خانه سالمندان بود. متأسفانه در دوران حاکميت قشريون بطور ناگهانی بازداشت و به عنوان بهائی در کوتاه مدت به قتل رسيد....".حکومت اسلامی نه فقط به دکتر حکيم ۷۱ ساله و ديگر کهنسالان بهايی , حتی به نوجوانان بهايی نيز رحم نکرد و جان شان راگرفت.برای نمونه به مونا محمود نژاد , دانش آموز ۱۷ ساله را در سال ۱۳۶۲ به جرم بهايی بودن در ميدان چوگان شيراز اعدام کرد, می توان اشاره داشت.اين متن وصيت نامه ی اين بهايی نوجوان و شجاع ست :" الهی باميد تو مادر عزيزتر از جانم و خواهر مهربانم چه بگويم چه بنويسم از فضل حق که بسيار است و در جميع احوال شامل حال بندگانش ميشود حتا بنده عاجز و ناتوانی چون من که لايق و سزاوار بندگی درگاهش را ندارم.عزيزان از دل و جان برايمان دعا بخوانيد که در هر صورت راضی به رضای الهی باشيم دل به قضا دربنديم و چشم از غير دوست درپوشيم و تا جای امکان از عهده شکر الطافش برآئيم.فدايتان شوم فراموش نکنيد که آنچه کند او کند ما چه توانيم کرد پس بايد سر تسليم در برابر حق فرود آوريم و توکل بر رب رحيم نمائيم پس رجا داريم که غم و حزن را بخود راه ندهيد و برايمان دعا کنيد که محتاج دعائيم."
اعدام و قتل بهاييان اگر چه از سال ۱۳۷۶ خورشيدی کاهش يافته , اما توهين , تهديد , تکفير ,آزار و اذيت , دستگيری و زندانی کردن آنان کاهش نيافته است . ۲۳ آذر ماه سال ۱۳۸۴ ذبيح الله محرمی که به " جرم اعتقاد به ديانت بهايی" سال ها در زندان به سر می برد در زندان جان باخت .".....آقای ذبيح الله محرمی، کارمند وزارت نيرو بودند و در سالهای اوليه انقلاب که کليه کارکنان بهائی دستگاه های دولتی از کار اخراج می شدند؛ يکی از دوستان نزديک آقای محرمی، البته به نيتی خيرخواهانه و بجهت ابراز محبت به ايشان و بدون اطلاع وی، عکس ايشان را به همراه اعلاميه ای مبنی بر تبری از ديانت بهائی، برای يکی از روزنامه ها ارسال می کند تا بدينوسيله بتواند به ابقاء ايشان در شغلشان کمک کرده باشد. آقای محرمی پس از آگاهی از اين امر، کتبا و علنا به اعلاميه مذکور اعتراض کرده، تمسک خويش را نسبت به ديانت بهائی ابراز می دارند و همين امر موجب بازداشت و گرفتاری ايشان در سال ۱٣۷۴ می گردد که صرفا به جرم اعتقاد به ديانت بهائی بوده است؛ مثل هزاران بهائی ديگر که در سالهای اوليه انقلاب، به اتهام جرائمی واهی و بی اساس، مثل جاسوسی برای بيگانگان، روانه زندانها شدند و حتی بيش از دويست نفر از آنها، بدون رعايت اصول اوليه دادرسی در محاکم قضائی، محکوم به مرگ شدند و جان خود را فدای آئين خويش نمودند؛ ... اگرچه آقای محرمی در سالهای اخير محبوسيت خود از مرخصی بهره مند بودند؛ ولی در طی ده سال و چهار ماه دوره زندان، مراحل بسيار سخت و طاقت فرسائی را گذراندند؛ از جمله تا چهل روز پس از بازداشت، خانواده از محل نگهداری ايشان کاملا بی خبر بودند. ايشان ابتدا محکوم به اعدام شدند؛ ولی پس ازتلاشهای خانواده و درخواستهای مکرر جامعه بين المللی، حکم اعدام به حبس ابد و سپس به پانزده سال زندان تخفيف يافت. در اين مدت، در زندانهای ابرقو و اردکان، به کارهای سخت وادار می شدند؛ بطوريکه فشار کار در زندان ابرقو، موجب عمل جراحی روی زانوی ايشان گرديد. بالاخره نامبرده در تاريخ ۲٣ آذر ماه ۱٣٨۴، در زندان، دارفانی را وداع گفتند....." ( سايت اخبازر روز, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۸۵) و نمونه ی ديگر: اعضای يک گروه ناشناس که خود را "سربازان گمنام امام زمان" معرفی می‌کنند، در روز ‏‏۲۷ اسفند ماه ۱۳۸۶ با ارسال نامه تهديدآميزی برای ۹ شهروند بهايی در شيراز، آنها را به "اعدام انقلابی" تهديد ‏کردند. مخاطبان اين نامه، "سرسپرده و جاسوس اسرائيل" خطاب شده‌اند و تهديد آنان به مرگ، "برگی ديگر بر ‏لوح زرين انقلاب اسلامی" توصيف شده است , و اين" برگ زرين " را با تلاش برای به آتش کشيدن يک شهروند بهايی در شيراز آغاز کردند.اين متن نامه اين شهروند بهايی به " اداره اطلاعات استان فارس " است:
" اداره محترم اداره اطلاعات استان فارس محترما پيرو نامه تهديد آميزی که در تاريخ ۲۷/۱۲/۸۶ از سوی گروهی که خود را سربازان گمنام امام زمان ‏معرفی کرده بودند (که کپی آن ضميمه ميباشد) مبنی بر اعدام انقلابی من و هشت نفر ديگر به دليل بهايی بودن در ‏ملا عام، در تاريخ امروز ۲۹/۱۲/۸۶ جهت انجام کاری در خيابان سعدی اتومبيل وانت خود را در خيابان داوری ‏پارک نموده و سپس به خيابان سعدی رفتم . پس از برگشت هنگامی که درب اتومبيل خود را باز نموده متوجه ‏فردی شدم که يک ظرف ۴ ليتری دستش بود و از من تقاضای بنزين کرد و گفت خانواده در ماشين هستند لطفا اگر ‏ممکن است مقداری بنزين به من بدهيد تا به پمپ بنزين برسم .‏من هم درب باک را باز کردم ولی شلنگ نداشتم خودش رفت از صندوق عقب پرايد سفيد رنگی که خانمی با چادر ‏مشکی روی صندلی جلوی اتومبيل نشسته بود ‏‎]‎شلنگی‎[‎‏ برداشت و آمد خودش بنزين را کشيد .زمانی که ظرف ۴ ‏ليتری پر شد، او ظرف را روی زمين گذاشت و از پشت مرا محکم گرفت و يک دستش را روی دهانم گذاشت. در ‏همان لحظه فرد ديگری که از داخل پياده رو در حرکت بود به ما نزديک شد و با هم کمک کردند من را نزديک ‏يک درخت بردند و با زنجير و يک قفل گردن مرا به درخت بسته و سپس بنزين را روی من ريختند. نفر اول ‏سريع رفت بطرف اتومبيل و سوار شد و نفر ديگر هم يک کبريت زد بطرف من انداخت که روشن نشد کبريت دوم ‏همزمان با روشن شدن خاموش شد. کبريت سوم هم به لباس من خورد و باز خاموش شد و چهارمين کبريت و ‏آخرين کبريت روی زمين جلوی پای من افتاد کمی روشن شد و با کفش روی آن گذاشتم خاموش شد. پس از آن او ‏فرار کرد و سوار پرايد شد و صحنه را ترک کردند.‏دو کودک که در پياده رو مشغول دوچرخه سواری بودند من را ديدند. آنها را صدا کردم در همان موقع يکی از ‏همسايه ها را صدا کردم و آمد و صحنه را که ديد ترسيد. .... و همسايه های ديگر همديگر را خبر ‏کردند. جمعيتی آنجا جمع شدند. خودم هم کمی حالم بهتر شد. متوجه موبايل خودم شدم. به ۱۱۰ زنگ زدم ديگر ‏همسايه ها هم تماس گرفتند. از کلانتری زند پس از نيم ساعت آمدند و اول سعی کردند با تبر زنجير را پاره کنند ‏نتوانستند. بعد يکی از همسايه ها کليد آورد و بالاخره قفل باز شد. سپس يکی از مامورين داخل اتومبيل من نشست ‏و به اتفاق به کلانتری رفتيم و گزارشی تهيه شد که به پيوست يک نسخه تقديم می‌گردد.‏با کمال احترام , امضا محفوظ ۲۹/ ۱۲/۱۳۸۶ "تهديد ها ,دستگيری ها و زندانی کردن بهاييان ادامه دارد , تنها طی سال گذشته و سال جاری بيش از ۵۰ بهايی در شيراز, تهران , مشهد و ديگر شهر های ايران دستگير شدند . به نظر می رسد " دولت احمدی نژاد " که به ادعای ايشان " مديريت" اش در دست امام زمان است با بهانه تراشی های مختلف بر آن است تا بساط اعدام ناباوران به " مدير " کشور و دولت اش را بار ديگر پهن کند. انفجار در حسينيه " ره پويان وصال " در شيراز که يک مرکز " ضد بهايی " ست , يکی از اين بهانه تراشی ها برای آغاز وتوجيه آزار و کشتار بهاييان است .پس از اين انفجار دستگيری بهاييان افزايش يافته است .دستگيری و بازداشت شش نفر از اعضای رهبری جامعه بهائيان در روز ۲۵ ارديبهشت ماه و انتقال آنها به زنداناوين، يک نمونه است.مامورين حکومتی شش نفر از رهبری جامعه بهائيان ايران، موسوم به محفل ملی بهاييان ايران, که متشکل از هفت نفر است را در اين روز به اتهام " اقدام عليه امنيت ملی " باز داشت کردند.بر اساس بيانيه سازمان عفو بين الملل, فريبا کمال آبادی، جمال الدين خانجانی، عفيف نعيمی، سعيد رضايی، بهروز توکلی و وحيد تيزفهم روز چهارشنبه پس از تفتيش وسايل شخصی،در خانه هايشان توسط نيرو های امنيتی بازداشت شدند.مهوش ثابت , نفر هفتم از اعضای رهبری جامعه بهائيان ايران، به تاريخ ۱۵ اسفند ماه ۱۳۸۶ در مشهد دستگير و همچنان در زندان به سر می برد. پررنگ ترکردن نقش مديريت امام زمان در اداره امور مملکت نشان از ظهور دشنه ی صيقل داده ی اسلام برای آغاز کشتار دگرانديشان , بويژه بهاييان دارد.

۱۳۸۷ خرداد ۳, جمعه

حقوق شهروندی بهائیان از نظر آیت الله العظمی منتظری


This is a momentous occasion in the history of the Baha'i Faith and is likely the beginning of the advancement for rights of the Baha'is within Iran. Please see the attached image and the text below:


As background information:
Grand Ayatollah Hossein Ali Montazeri (Persian: حسین علی منتظری), styled His Honourable Eminence, (born in 1922), was one of the leaders of the Islamic Revolution in Iran. He is best known as the one-time designated successor to the revolution's Supreme Leader Ayatollah Khomeini who fell out with Khomeini in 1989 over government policies that Montazeri claimed infringed on freedom and denied people's rights. He currently lives in the holy city of Qom, and remains politically influential in Iran, especially upon reformist politics. Montazeri is a senior Islamic scholar and a grand marja (religious authority) of Islam.Translation of the decree:
In the Name of GodWith greetings,The congregation of Baha'ism (the Baha'i Faith) not having the heavenly book like those of Jews, Christians, and Zoaretrians in the constitution [of the Islamic republic of Iran], are not considered one of the religious minorities. However, since they are the citizens of this country, they have the right of citizenship and to live in this country. Furthermore, they must benefit from the Islamic compassion which is stressed in Quran and by the religious authorities.God-willing you will be successful,(Wal Salam–u Alaykum Warahmatullah)[Peace and Mercy of God be upon you
]

بازداشت شش تن از اعضای هیأت یاران ایران ( مسؤولان جامعۀ بهائی ایران )



شش تن از اعضای محفل ملی بهاییان ایران بازداشت شده اند. در تاریخ ۱۵ اسفند ۱۳۸۶ یک عضو دیگر این مجمع نیز بازداشت شده بود. بدین ترتیب همه مسئولان جامعه بهایی ایران در زندانهای جمهوری اسلامی به سر می برند. روز ۳۱ اردیبهشت علامحسین الهام سخنگوی دولت احمدی نژاد دستگیری هم میهنان بهایی را تأیید کرد و مدعی شد این عده نه به دلایل عقیدتی، بلکه به اتهام "امنیتی" زندانی شده اند.وارد کردن اتهام امنیتی به هم میهنان بهایی ما به نگرانی درباره امنیت جانی آنان دامن زده است. جمهوری اسلامی کارنامه ننگینی در کشتار، زندانی کردن، شکنجه و تحمیل محرومیتهای گوناگون اجتماعی بهاییان ایران دارد. از همان روزهای انقلاب ۱۳۵۷ و حتی پیش از آنکه حکومت مذهبی به قدرت برسد، بهاییان ایران در معرض حملات نیروهای بنیادگرای اسلامی قرار گرفتند. پس از انقلاب، این حملات رسمیت یافت و بهاییان ایران به شدت مورد پیگیرد قرار گرفتند. صدها ایرانی بهایی توسط جمهوری اسلامی اعدام شدند. بسیاری از بهاییان سالها در زندان به سر بردند. اموال بسیاری از هموطنان بهایی ما مصادره شد. ده ها هزار بهایی ایرانی ناگزیر از ترک وطن خود شدند.پس از آنکه از اواسط دهه ۱۳۷۰ به بعد جمهوری اسلامی تحت فشار افکار عمومی جهان و برای کسب وجهه در عرصه بین المللی کوشید سرکوب جامعه بهایی ایران به صورت آشکار با ابعاد گذشته بازتاب نیابد، در دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد تبلیغات ضدبهایی شدت یافته است. اکنون دشمنی با اقلیت مذهبی بهایی در ایران رو به افزایش است. علاوه بر اقدامات نهادهای دولتی علیه بهاییان، رسانه های حکومتی نیز کارزار جدیدی را علیه بهاییان آغاز کرده اند. خبرگزاری دست راستی فارس از قول فردی که "کارشناس" نامیده است خواهان آن شده است که "مردم" نیز به پیروی از حکومت علیه بهاییان اقدام کنند. این دعوت یادآور خاطرات تلخ روزهایی است که اوباش تحریک شده توسط روحانیون در شهرهای مختلف ایران به منازل هم میهنان بهایی حمله ور می شدند.موج جدید ضدبهایی در ایران به ویژه هنگامی گسترش یافت که برخی رسانه های وابسته به جناح حاکم در ایران مسئولیت انفجار فروردین ماه در "کانون رهپویان وصال" شیراز را متوجه ایرانیان بهایی دانستند.تنها گناه شهروندان بهایی ایران که سرکوب آنان بار دیگر شدت یافته است، داشتن باوری مذهبی به غیر از مذهب رسمی ایران است. صدها هزار ایرانی بهایی تنها به دلیل دشمنی سنتی روحانیت شیعه با آنان، نزدیک به سی سال است که از بدترین اشکال ستم و تبعیض رنج می برند.حقوق شهروندی هم میهنان بهایی ما باید مورد حمایت گسترده نیروهای آزادیخواه ایرانی قرار گیرد که متأسفانه در سه دهه اخیر بدین مهم توجه کافی نکرده اند. امروز یکی از معیار وفاداری به حقوق بشر، اقدام برای دفاع از حقوق انسانی بهاییان ایران است. سازمان ما همه نیروهای سیاسی ایران را فرا می خواند که همصدا با ما خواهان آزادی فوری ایرانیان بهایی دستگیرشده و پایان دادن به موج جدید سرکوب هم میهنان بهایی ما شوند. ایرانیان بهایی باید همه حقوق شهروندی خود را بازیابند. برای تحقق این خواستها باید به نهادهای بین المللی مراجعه کرد و از دولتهای جهان خواست قطع فشارها علیه ایرانیان بهایی را از جمهوری اسلامی مطالبه کنند.

هیأت سیاسی – اجرایی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)


۳۱ اردیبهشت ۱۳۸۷

نامه سرگشاده انجمن پژوهشگران ایران به دبیر کل سازمان ملل متحد



انجمن پژوهشگران ایران از حقوق هموطنان بهائی خود که بزرگترین اقلیت مذهبی در ایران هستند دفاع می کند .


جناب آقای دبیر کل،

امسال و در شصتمین سالگرد اعلامیه جهانی حقوق بشر که امروز نگاهبانی و نگاهداری از آن به جنابعالی سپرده شده است بی تردید آگاه هستید که حکومت جمهوری اسلامی ایران، در سه دهه گذشته، بیشترین مفاد آن خاصه 1، 2، 5، 9، 10، 11، 18 و 19 که به آزادی، برابری، و حقوق انسانی در تمامی جهات دلالت دارد و تاکید می نماید را نقض کرده است.
جناب آقای دبیر کل، توجه جنابعالی را بدین نکته جلب می نمایم که از آغاز حکومت جمهوری اسلامی تا به امروز حتی مسلمانان سنی مذهب نیز تحت ستم و تبعیض قرار گرفته و تعداد بیشماری از پیروان ادیان و مذاهبی که همیشه در ایران زندگی کرده اند و ایران را وطن اصلی خودشان می دانند مانند مسیحیان، یهودیان و زرتشتیان وطن خود را ترک گفته وتنها اقلیت مذهبی بهائیان است که بیشترینشان در ایران باقی مانده اند .
جناب آقای دبیر کل، لازم به یادآوریست که جمهوری اسلامی امضاء کننده و متعهد به میثاق های بین المللی"حقوق اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی" و "حقوق مدنی و سیاسی" میباشد که "آزادی مذهب"، "آزادی تحصیل"، "آزادی شغل" و ...، در آنان قید شده اند ولی شاهد هستیم که بیشترین آن در رابطه با اقوام و مذاهب غیر "شیعه اثنی عشری" رعایت نشده و خاصه در مورد پیروان این مذهب شدت عمل بسیار بیشتری اعمال می گردد .
جناب آقای دبیر کل، اگر چه اعمال فشار از سوی جمهوری اسلامی و تبعیض های قانونی برای تمامی طبقات اجتماعی و اقوام و مذاهب بطور سهمگینی وجود دارد ولی در رابطه با بهائیان این فشارها به مراتب سنگین تر بوده است و تنها کافی است بدین نکته اشاره شود که فقط در طول سال گذشته 800 دانش آموز بهایی از دسترسی به تحصیلات عالی محروم شده و بی شماری از آنان یا امکان داشتن شغل مناسب را نیافته اند و یا از مشاغل خود کنار گذاشته شده اند.
جناب آقای دبیر کل، از سوی دیگر نظر جنابعالی را به بند های 1-225 تا 14-225 قانون دائمی مجازات اسلامی که در دست تصویب قرار دارد جلب می نمایم که بر اساس آن " بهائیان" مرتد شناخته شده و حکم اعدام بر آنان جاری خواهد گشت.
جناب آقای دبیر کل، انجمن پژوهشگران ایران بدینوسیله و بدنبال نادیده گرفتن حرمت و حقوق انسانی و خاصه دستگیری7 نفراز مسئولین اقلیت مذهبی بهائیان که بزرگترین اقلیت مذهبی درایران هستند، این دستگیری ها رابشدت محکوم نموده و از جنابعالی درخواست می نماید که ضمن محکوم نمودن آن شخصا از حکومت جمهوری اسلامی بخواهید که بدلیل نقض حقوق تمامی ایرانیان و اینمرتبه در زمینه دستگیری مسئولین بهائیان به شخص جنابعالی توضیح دهند.
با احترام
دکتر حسین لاجوردی
رئیس انجمن پژوهشگران ایران

منبع : گفتمان

دلیل بازداشت بهائیان مسائل امنیتی اعلام شد


گزارش بی بی سی
سخنگوی دولت ایران اعلام کرد که دلیل بازداشت شش تن از پیروان بهائیت اعتقادات آنان نبوده بلکه این افراد به دلائل امنیتی بازداشت شده اند.غلامحسین الهام، سخنگوی دولت ایران که در نشستی خبری شرکت داشت در پاسخ به سؤال خبرنگار یکی از رسانه های خارجی، بازداشت شدگان را متعلق با "تشکیلاتی سازمان یافته" خواند که به گفته او با "بیگانگان و مخصوصاً صهیونیستها" مرتبطند و به صورت تشکیلاتی، علیه مصالح کشور با هماهنگی عمل می کردند.وی تأکید کرد: "اینکه برخی مسائل امنیتی را به مسایل اعتقادی تبدئل می کنند کار اشتباهی است ... هیچکس از مسائل امنیتی خود عقب نمی نشیند و این مسئله ربطی به مسائل اعتقادی، که اگر اعتقادی باشد، ندارد".آقای الهام در مورد نوع فعالیت بازداشت شدگان و اتهامی که به آنان وارد شده توضیحی نداد اما در اشاره به انتقاداتی که از نحوه برخورد جمهوری اسلامی با پیروان بهائیت به عمل آمده گفت: "تابلو کردن مقوله ای به نام بهائیت سیاستی کهنه و زنگار گرفته است، هر کشوری باید از حوزه امنیتی خود دفاع کند".
منبع : بی بی سی - فارسی

برنامه ي الهام گرفته شده از ديانت بهايي




برنامه ي الهام گرفته شده از ديانت بهايي در جلسه ي سازمان ملل توجه ها را جلب نمود

19 مي 2008
سازمان ملل متحد
يک برنامه ي ملهم از ديانت بهايي که صدها نفر را در هوندوراس و کلمبيا براي مشارکت در توسعه ي روستايي آموزش داده است، به عنوان مدلي براي توسعه ي مداوم، اين هفته در يک جلسه ي اصلي سازمان ملل برجسته شد.
اين برنامه که به عنوان SAT – مختصرشده ي عبارت Sistema de Aprendizaje Tutoria به معني سيستم يادگيري خصوصي - شناخته شده است، در يک کارگاه سه ساعته طي شانزدهمين جلسه ي کميسيون سازمان ملل در راستاي توسعه ي پايدار که از 5ام تا 16 ام مي در مرکز کاري سازمان ملل در نيويورک برگزار گرديد، ارائه شد.
جامعه ي جهاني بهايي دو همايش ديگر را نيز در جلسه ي امسال کميسيون حمايت کرد – گروه مذاکره اي بر موضوع "ابعاد اخلاقي تغيير اقليمي: دلالت هايي براي توسعه ي روستايي و کشاورزي اقريقا" و ديگري تحت عنوان "توسعه ي پايدار بدون زنان روستايي؟"
طاهره نيلر، نماينده ي جامعه ي جهاني بهايي در سازمان ملل اظهار نمود که نوزده بهايي از نه کشور به عنوان شرکت کنندگان مدني – اجتماعي، در کميسيون امسال شرکت داشتند.
او ادامه داد: "درمقابل پشت صحنه ي بحران هاي غذا و تغيير اقليمي، کميسيون امسال يک خط مشي کليدي براي نمايندگان بهايي فراهم آورد تا بر اهميت کشاورزي را در استراتژي توسعه ي جهاني خود تاکيد کنيم."

برنامه ي SAT
کارگاه SAT با عنوان "مدلي براي قابليت سازي توسعه ي پايدار روستايي :SAT"، بخشي از برنامه ي "مرکز يادگيري" کميسيون بود و بحثي گسترده از اصول روحاني و اخلاقي را نمايان ساخت که اين ابتکار را تقويت نمود.
ارين مورفي گراهام، عضوي از اساتيد آموزش و پرورش در دانشگاه کاليفرنيا، بريکلي گفت: "اين واقعاً درباره ي تخفيف فقر نيست. توسعه درباره ي ايجاد قابليت هاي بشري است."
دکتر مورفي گراهام، يک بهايي که تأثيرات SAT را در هوندوراس بررسي مي کند، خصوصاً در اصطلاحات تواندهي زنان، بيان نمود که برنامه در ابتدا توسعه ي قابليت هاي تصميم گيري فرد و گروه را دنبال مي کند با ارائه ي اين ايده که دگرگوني فردي بايد با دگرگوني اجتماعي همراه باشد.
او گفت: "ما اين طور نمي بينيم که اين دو فرايند قابل انفکاک باشند."
باري اسميت، يکي از مؤسسين انجمن بيان، سازماني غيردولتي و الهام يافته از ديانت بهايي در هوندوراس که استفاده ي گسترده اي از برنامه ي SAT در هوندوراس نموده است، گفت که اين اقدام متفاوت از ابتکارهاي ديگري است که نگرش افراد، مهارت ها، بينش ها و دانش را گسترش مي سازد و شرکت کنندگان را از طريق نشان دادن اينکه آنها آنچه براي پيشرفت شرايط خودشان لازم است، قدرتمند مي سازد.
دکتر اسميت گفت: "برخي اوقات مجموعه ي ذهني وابسته اي وجود دارد که تحت آن افراد حس نمايندگي ندارند." اما با اين برنامه، نوعي "بازفکري درباره ي مفروضات اساسي مربوط به ماهيت توسعه و پيشقدمان آن" وجود دارد.
برنامه ي SAT توسط مؤسسه ي خصوصي آموزشي فوندايک در کالي، کلمبيا ايجاد گرديده بود.

تغيير اقليمي
مذاکره ي اين هيئت بر بعد اخلاقي تغيير اقليمي بر تأثيري که احتمالاً گرم شدن جهاني بر توسعه ي کشاورزي و روستايي افريقا دارد تمرکز نمود و اينکه چطور درک ابعاد اخلاقي تغيير اقليمي براي اداره کردن بحران هايي که قبلاً گفته شد، اضطراري است.
دويت آلن، متخصص در بهسازي تعليم و تربيت در دانشگاه الد دومينيون در نورتفولک، ويرجينا گفت: "ما براي واقعيت وابستگي متقابلمان به آموزش نياز داريم."
دکتر آلن که يک بهايي است، گفت: "ما به آلاتي نياز داريم تا مسائل را از لحاظ اخلاقي حل کنيم. تعليم و تربيت مي توانيد برخي از چنين ابزاري را فراهم نمايد."
او همچنين اين موضوع را مورد ملاحظه قرار مي دهد که در تلاش براي اداره ي چالش هاي تغيير اقليمي، زنان و جوانان منابع بهره برداري نشده اي هستند.
زنان روستايي
مذاکره ي مربوط به توسعه ي پايدار و زنان روستايي که توسط جامعه ي جهاني بهايي حمايت شد، بر اساس سازمان کشاورزي و غذاي سازمان ملل، اين حقيقت را برجسته ساخت که زنان مسؤل توليد نيمي از غذاي جهان هستند، و در کشورهاي در حال توسعه، بين 60 تا 80 درصد توليد غذا را به عهده دارند.
ژانت گورانگ، کارشناس در جنگلباني و توسعه ي زنان توسط سازماندهي زنان براي تغيير در کشاورزي و مديرمت منابع طبيعي، گفت: "ما بايد با اين حقيقت که چهره ي کشاورز، زن است کنار بياييم."
دکتر گورانگ گفت که سرمايه گذاري کشاورزي و مؤسسات مديريت بايد بيشتر نسبت به زنان پاسخگو باشند و زنان خودشان بايد حقوق خود را فراگيرند و خدمات و ياري هايي را که نيازمندند درخواست کنند.
منبع : اخبار جامعه جهانی بهائی