۱۳۸۷ خرداد ۱۷, جمعه

عبدالله شهبازی ، چپ ها و ولایت فقیه


خسر الدنیا و الآخرة

جناب آقای شهبازی،

شرح زندگی شما واقعاً خواندنی است. هر سرگذشتی را که انسان می خواند برداشت خودش را از نویسنده دارد. برداشت من از سرگذشت شما چنین است. این برداشت می تواند از نظر شما درست و یا نادرست باشد. به هر جهت برداشت من است.

من شما را جوانی با استعداد، پر جوش و خروش و آرمان خواه یافتم. از جوانی سری پرشور داشته اید. وارد یک رشته فعالیت هائی شده اید و بهای آن را هم با زندان و عواقبش پرداخته اید. در ابتداء در گروه های مذهبی فعالیت کرده اید ولی بعدا بر اثر تماس با گروه ها و افراد چپ به مارکسیسم رو آورده اید. در آن زمان عده زیادی از جوانان مذهبی مبارز در زندان ها بر اثر تماس با نیروهای چپ از مذهب بریدند و به مارکسیسم رو آوردند. نمونه بزرگ آن انشعاب بزرگ در سازمان «مجاهدین خلق» بود. مذهبیونی که به چپ رو آوردند دیگر هیچگاه به مذهب برنگشتند. شاید بتوان گفت شما در این زمینه تنها نمونه هستید. از مذهب بریده به چپ پیوسته، از چپ بریده و مجددا به مذهب رو آورده اید.

البته شما علت بازگشت خود به مذهب را ننوشته اید ولی علت مسلمان شدن طبری و خواندن دعای ابو حمزه ثمالی را مفصل شرح داده اید. من با خود فکر کردم که چگونه جوان با استعداد و تیز هوشی مثل عبدالله شهبازی می تواند به «اصل مترقی ولایت مطلق فقیه» اعتقاد پیدا کند و در راه آن سالیانی طولانی قلم فرسائی کند. پس از فکر کردن به این نتیجه رسیدم که عبدالله شهبازیِ چپ، آرمان چپ را بر باد رفته و اردوگاه سوسیالیسم را از هم پاشیده دیده است. در این میان شخصی پیدا شده که آمریکا را شیطان بزرگ می نامد و شعار مرگ بر آمریکا مد روز است. حد اقل به یکی از خواسته های او جواب مثبت داده است. ضمناً حال که از اردوگاه سوسیالیسم خبری نیست به اردوگاه حزب الله می پیوندم. حسن آن حد اقل این است که املاک و ثروت پدری را به دست می آورم و به جای پوسیدن در زندان می توانم از استعداد و سوادم به تاریخ نگاری ایران هم خدمتی بکنم. تا اینجا با شما اختلافی ندارم.

اما از عبدالله شهبازی با هوش انتظار نمی رود که واقعیت ها را نبیند. شما آنچه در اثر خود «جستارهائی در بهائی گری» نوشته اید خلاف واقعیات تاریخی است. همچنین دو جلد کتاب «ظهور و سقوط سلطنت پهلوی» و اسنادی که به بهائیان نسبت داده اید همه غیر واقعی است. علت این اقدام شما برای من نا مشخص است. شما چند جلد کتاب تحت عنوان «زرسالاران یهودی» نوشته اید. این اثر شاید از نظر تاریخی مفید باشد. ولی آیا بهتر نبود از زرسالاران جبل عامل می نوشتید که به ایران آورده شدند و همه کاره کشور گشتند؟ و یا بهتر نبود راجع به زرسالاران روحانی نظیر سید محمد باقر شفتی و خاندان نجفی در اصفهان، حاج آقا محسن در اراک و نمونه های فراوان دیگر می نوشتید تا مردم از گذشته خود و وطن خود اطلاعاتی به دست آورند؟
آیا نزاع قوم سامی (عرب و یهود) ربطی به کشور ایران و ملت ایران دارد؟ اعراب چه گلی بر سر ملت ما زده اند غیر از این که شیعه را رافضی و واجب القتل می دانند، خلیج فارس را خلیج عربی و خوزستان را منطقه عربی می نامند؟ به چه دلیلی ما باید سینه چاک اعراب باشیم؟
سوء تفاهم نشود! با اعراب هیچگونه دشمنی نداریم. اعراب همسایگانمان هستند و چشم داشتی هم به آب و خاک آنها نداریم. ولی نباید منافع ملت خود را فدای منافع قوم و قبیله دیگری بکنیم.

احسان طبری پیرمرد با استعدادی که همه عمر خود را بر باد رفته دیده بود بعد از بازگشت به ایران از دوستی شنیدم که گفته بود برای من دیگر بازگشتی به غربت نخواهد بود. در وطن می خواهم بمیرم. طبری در ایران به زندان میافتد. با او در زندان چه کرده اند شما و حسین شریعت مداری از همه بهتر می دانید. آنچه مسلم است و در آن تردیدی نیست وی به دعای ابو حمزه ثمالی اعتقادی نداشته و بدین سبب هم مسلمان نشده است. اگر هم چنین بوده است و آن طوری که شما می نویسید مسلمان معتقد بود و ساعت ها سر به سجده می گذاشت و دعا می کرده اشکالی نمی بینم. آنچه را نمی پسندم توهین به کرامت انسانی است. به هر جهت طبری انسانی فرهیخته و با سواد بود که نگذاشتند و یا نتوانست به کشور و ملتش خدمت کند. به عقیده بنده شما و طبری با هوشتر از آن هستید که با حدیث ابو حمزه به مسئله ولایت مطلق فقیه ایمان آورده باشید. آیا علت رو آوردن شما به آقایان بیشتر به دلائل زیر نیست؟
1- تفکرات ضد آمریکائی که از جنبش چپ با خود حمل می کردید، شعار مرگ بر امریکا به مذاقتان خوش آمد و به یکی از خواسته های شما جواب مثبت داد.
2- عبد الله شهبازی پسر یکی از خوانین قشقائی دارای زمین و ثروت از این راه می توانست املاک پدری را تصاحب کند. بدین ترتیب می توانستید هم ثروت پدری را حفظ کنید و هم در راه تاریخ نگاری که علاقه شما بوده است قدمی بردارید.
چون به خواست شما ترتیب اثری داده نشده و حق شما پایمال شده است داد شما هم در آمده است و مقالاتی تحت عناوین زیر نوشته اید:

نا کارآمدی نظام برنامه ریزی دولتی در ایران
فساد اقتصادی و سیاسی که در تاریخ خوانده بودم در شیراز دیدم
الیگارشی طبقه جدید و خویشاوند سالاری

سؤال من این است: آیا این فساد همین دو الی سه سال گذشته در کشور ما به وجود آمده است و فقط در شیراز هست؟ و سایر مناطق کشور در امن و آمان و قانون حاکم است؟ آقای شهبازی، رژیم جمهوری اسلامی از همان دقائق اول به فساد آلوده شد. تصرف منازل و املاک مردم از دیروز شروع نشده است. اینگونه تجاوزات از همان روزهای اول اتفاق افتاد اما چون دامن شما را نگرفته بود با آن مخالفتی نداشتید.

شما خودت و قلمت را در اختیار آقایان گذاشتید و چه بسا مطالبی نوشتید که قلباً به آنها اعتقادی نداشتید. ولی برای رضایت آنها کردی آنچه را که آنها می خواستند. امروز شما سهم خودت را می خواهی و از آنها هم چیزی نمی خواهی. فقط ارث پدری ات را طلب می کنی. ولی این حق را هم از شما دریغ دارند. آیا شما نمی دانستید که آقایان تمامیت خواه هستند؟ در این دنیا می خورند و به مؤمنین شفاعت در نزد جدش در صحرای کربلا را نوید می دهند. اگر شما به این حق قانع نشوی حسابت با کرام الکاتبین است. شما را قانع می کنند که اقرار کنی که از ابتدا همکار صهیونیسم بین الملل بوده ای و از ولی فقیه طلب مغفرت کنی. به هر جهت ما در حد توان خود از حقوق انسانی شما دفاع خواهیم کرد. ما وظیفه خود را در دفاع از حقوق محرومین می دانیم و هیچ گونه انتظاری هم نداریم.

به امید روزهای بهتر برای شما و برای همه هموطنانمان.

23 آپریل 2008
بهروز به آئین

منبع : مرام شناسی درست و بی غرض


هیچ نظری موجود نیست: